جمهوریت – برنامه فلسفه محور سوفیا این هفته به مناسبت درگذشت آیت الله سید حسن سعادت مصطفوی عالم فرزانه و مدرس برجسته علوم عقلی به بررسی وجوه معرفت شناختی این عالم عالی قدر پرداخت. دکتر محمد جواد ادبی از دانش پژوهان جوان فلسفه و دین پژوهی تطبیقی با دعوت از شاگردان این استاد جلیل القدر به بررسی آراء ایشان در ساحت های عرفان عملی و نظری پرداختند.
دکتر ادبی در ابتدا گفتگو را با دکتر سید حسین شهرستانی معاون پژوهشی پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی و از شاگردان ایشان اینگونه آغاز نمودند:
آقای دکتر شهرستانی کمی از زندگینامه ایشان بفرمایید:
استاد ما آخرین شخص باقی مانده از سلسله ی حکمای تهران بودند. تهران معروف به شهر هزار حکیم بوده، شهری که در هر محله و کوچه اش حکمای بزرگی می زیستند و تفاوتش با حوزه ها و مدارس جهان اسلام در قم و نجف در این بود که در قم و نجف عمدتا اساتید فقه و حدیث سکونت داشتند ولی تهران ماوای فلاسفه و حکما بوده است. آیت الله مصطفوی آخرین چهره ی بزرگ این نسل بود و بعد از این اتفاق نمی دانیم حیات علمی این شهر وارد چه مرحله ای می شود. ایشان بخشی از دروسشان رانزد پدر بزرگوارشان که از اساتید برجسته فقه و فلسفه در تهران بودند فرا گرفتند و می فرمودند من در روز ۹ بحث نزد ایشان درس داشتم. ایشان مصداق زیست علمی بودند. کسانی هستند که اهل علمند ولی مشغولیت های دیگر دارند. ولی حیات ایشان تماما علمی بود. البته در کنار آن نقش اجتماعی در مسجد و محله داشتند و اساتید دیگر ایشان آیت الله رفیعی قزوینی و شیخ محمد تقی آملی از اساتید بزرگ تهران بودند و از اساتید فقه هم در محضر بزرگانی شاگردانی کردند و یک دوره عرفان را هم نزد حکیم تشکر شیرازی فرا گرفتند و به شیراز نزد ایشان رفتند. ایشان عرفان را برای هرکسی تدریس نمی کردند ولی کم کسی می توانست بعضی متون مثل مصباح الانس و متون دیگر را مثل ایشان تدریس کند. ایشان در تدریس عرفان هم کم نظیر بودند و معتقد بودند عرفان نظری برای خواص است اما فلسفه را ایشان عام می دانستند. ایشان از بازمانده نسلی از علما هستند که اصطلاحا می گوییم جامع معقول و منقولند یعنی بین فقه و فلسفه جمع کردند. اگر بخواهیم بگوییم امروز چه کسی از این نسل باقی مانده تنها آیت الله جوادی آملی هستند که در این رده هستند. از طرفی نگاه عقلی به معارف دینی داشتند و از طرفی نگاه الهی به علوم عقلی داشتند و این یک نقطه ی جمعی بود که امام خمینی(ره)، مرحوم علامه حسن زاده آملی و علامه طباطبایی و برخی علمای خاص این عصر کسانی بودند که در این طراز قرار داشتند. فیلسوفان بزرگ ما که صاحب مکتب بودند مثل ملاصدرا،فیض کاشانی و خواجه نصیر الدین طوسی کسانی بودند که بین اضلاع مختلف معارف دینی ما جمع برقرار می کردند و یک دلیل مهم این امر این بود که تسلط به فلسفه داشتند چون فیلسوف می تواند از یک نگاه بالاتر و برتر علوم را دسته بندی کند.
دکتر ادبی: منش عرفانی ایشان چقدر بر تدریس فلسفیشان تاثیر گذاشته بود؟
دکتر شهرستانی:ایشان یک مراقبتی داشتند که بین علوم خلط وارد نشود. یکی از اصول فکری ایشان این بود که فلسفه فلسفه است عرفان عرفان است فقه فقه است و علامه طباطبایی هم تقریبا همین مشرب را داشتند. در نسبت بین فقه و فلسفه امام خمینی(ره) هم همین مشرب را داشتند. از اختلاط بیهوده علوم پرهیز می کردند. حتی بعضی از فلاسفه بزرگ اسلامی را در این رابطه نقد می کردند مثل ملاصدرا. ایشان معروف به فیلسوف سینوی بودند که حکمت مشاء را تدریس می کردند البته ما نزد ایشان شرح منظومه را کامل خواندیم. ایشان فلسفه صدرایی را تدریس می کردند ولی در روش شناسی در فلسفه روش ابن سینا را ترجیح می دادند. از این جهت که ابن سینا وقتی وارد فلسفه می شود جز استدلال عقلی بنده ی چیز دیگری نیست. البته معارف دینی را سعی می کند اثبات و طرح کند. حتی نمط نهم اشارات بالاترین درس عرفان است. فخررازی بزرگترین منتقد ابن سینا می گوید هیچ کس مثل او نتوانسته مقامات عارفان را آنچنان که در نمط نهمبیان کرده مطرح کند.استاد ما در مقام فلسفه سعی می کردند این ها را خلط نکنند اما در کنارش تزکیه و آداب اخلاقی را رعایت می کردند که درواقع همان سیره ی ابن سیناست که می گوید هرجا مسئله ای برای من پیش می آمد دو رکعت نماز می خواندم آن مسئله برای من حل می شد.
در ادامه دکتر ادبی گفتگو را با حجت الاسلام دکتر سعید مهدوی کنی رئیس پیشین دانشگاه امام صادق (ع) پی گرفتند: کمی از منش فلسفی آیت الله مصطفوی بفرمایید.
حجت الاسلام دکتر سعید مهدوی کنی: ویژگی ایشان توجه به ابعاد مختلف علمی در حوزه های مختلف، تدریس و مطالعه و بیان علوم در فضای همان رشته ها بود. ایشان حسب انچه که تعریف می کردند از استاد بزرگوارشان علامه رفیعی قزوینی تقید به این داشتند که حتما در کنار تدریس مباحث فلسفی به تدریس فقه و اصول هم بپردازند. لذا چهره ای که از ایشان برای شاگردانشان در دانشگاه ترسیم شده بود یک چهره ی صرفا فیلسوفانه نبود بلکه فقیه هم بود که مقید بودند به این تدریس که وقتی حجم واحدهای تدریس ایشان در حوزه فلسفه زیاد می شد ایشان مصر بودند که این واحدها محدود شود تا حتما بتوانند فقه و اصول را تدریس داشته باشند. بنده هم بخشی از فقه و اصول را نزد ایشان مطالعه کردم. ایشان توجه به بحث روایت را بسیار مهم می دانستند. ایشان یک دوره ی کامل بحار را با تعمق مطالعه کرده بودند و توصیه می کردند که کتب اصلی روایی در اختیار داشته باشید و مطالعه کنید و بعضی از شاگردانشان در دانشگاه امام صادق(ع) این توصیه را تا حدی عمل کرده بودند و معتقد بودند بخشیاز آن چیزی که در پیشرفت فلسفهی اسلامی موثر بوده همراهی فیلسوفان با آیات و روایات بوده است و در تدریسشان این همراهی و اتصال به آیات و روایات کاملا محسوس بود.
دکتر ادبی از دکتر رضا محمدزاده دانشیار گروه فلسفه و کلام دانشگاه امام صادق (ع) خواستند تا پیرامون منش فلسفی آیت الله مصطفوی نکات دیگری را مطرح کنند.
دکتر رضا زاده: ما در محیطهای علمی با سبکها و رفتارهای متفاوتی از سوی اساتید مواجه هستیم و یکی از مسائلی که معمولا برای مخاطبین، دانشجوها و طلبه ها بسیار مهم است این است که این احساس برایشان تدارک شود که گوینده و آن استاد به آن چه که میگوید باور دارد و آنچه که اظهار میکند با همهی وجود یافته باشد. در محیطهای علمی بعضا با اساتیدی مواجه هستیم که متون را به خوبی تدریس میکنند اما گاهی این احساس به مخاطب دست نمیدهد که آن فرد آنچه که میگوید با همهی وجود به آن دست یافته باشد. مرحوم آیت الله مصطفوییکی از مجموعه اساتیدی بودند که وقتی شما در محضر ایشان شرکت میکردید تسلطی که داشتند و استفادههایی که میکردند، شنونده را از فضای متنی که در کلاس درس مورد بحث بود کاملا خارج میکردند و متناسب با آن متن شنونده را در فضاهای مختلف وارد می کرد و با توجه به تجربیاتی که داشتند و درجهی آگاهی و ورود به مباحثی که خودشان به عنوان یک فیلسوف و یک عالم جلیل القدر تجربه کرده بودند از یک طرف و از طرف دیگر اندوختههای مختلفی که داشتند در ابعاد مختلف، بحث را بیان می کردند.
ایشان بسیار فراتر از درسها و برنامههایی که معمولا در حوزههای علمیه ها فرا میگیرند، مطالعه کرده بودند و در هر زمینهای سعی کرده بودند محضر استادی که در آن زمینه از نظر خودشان و ملاکهایی که داشتند در سطح خیلی بالا بود، را درک کنند. یکی از ویژگیهای ایشان این بود که برایشان محدودیت زمانی در محضر عالم و بزرگان علم خیلی مهم نبود. یعنی سعی میکردند که بدون توجه به چهارچوبهای زمانی، تا جایی که احساس نیاز میکردند، در محضر این بزرگان شاگردی کنند و این موضوع کاملا در بیان ، منش و رفتار ایشان در کلاسهای درس بسیار اثرگذار بود. ما زمانی که در کلاسهای آقای مصطفوی بودیم، یکی از ویژگیهایی که به صورت محسوس در منش فلسفی ایشان احساس میکردیم این بود که ایشان مخاطب خود را محصور در چهارچوبهای فکری خودشان نمیکردند. خودشان آزاد، تفکر و مطالعه کرده بودند. جایی که وارد مباحث معقول میشدند هیچ مشکلی نمیدیدند که در آن واحد مباحث منقول عرفانی مباحث مبتنی بر کشف و شهود را بیان کنند و حتی گاهی اوقات از قواعدی که به صورت عقلی در کتب فقهی و اصولیبیان می شود در رابطه با مباحثی که در کلام یا در فلسفه مطرح میشد استفاده های بسیار شایستهای میکردند.
ایشان با مخاطب کاری میکرد که با یک علاقه ی مفرطی حضور در کلاس داشته باشد.
ایشان به خاطر تسلط و اقتداری که داشتند و درک خوبی که از مخاطب پیدا میکردند، سطح دریافت ذهنی مخاطب رامیسنجیدند و بر اساس آن گاهی اوقات مطلبی را تکرار میکردند و گاهی به سرعت از مطلب عبور میکردند گاهی مباحث را با هم ترکیب میکردند. در دانشگاه امام صادق (ع) ما رشتههای مختلف علوم انسانی داریم. مخاطبین ایشان فقط دانشجویان رشتهی فلسفه نبودند. مخاطب با هر رشتهای که در علوم انسانی داشت واقعا بهرهمند میشد. نوع فعالیت ایشان فقط محدود به کلاسهای درسی نبود. افراد و میهمانان مختلف از داخل یا خارج به دانشگاه می آمدند و در محضر ایشان شرکت میکردند. یک بار گروهی از آقایان از یکی از کشورهای اروپایی تشریف آورده بودند و در مورد بعضی از مسائل به خصوص درجنبههایی که به مباحث عرفانی در حوزهی حب و عشق ناظر بود سوالاتی داشتند، وقتی که حاج آقا توضیحات را دادند، مباحث فلسفی مربوط به حب و عشق را مطرح کردند و میگفتند ما در گنجینهی معارف اسلامی آیات و روایات نمونههایی داریم و آن ها را تطبیق میدادند.
حتی مخاطبینی که از رشتههای غیر علوم انسانی بودند و بعضا به دلایلی در همایشهای داخل دانشگاه شرکت میکردند و از حاج آقا درخواست میکردند که در آن زمینهی مورد نظر ایشان از حوزهی یک عقلانیت فلسفی و علمی و معارفی صحبت کنند، وقتی مباحث را مطرح میکردند کاملا تاثیرش را در شنونده میدیدید.
ایشان با اقتداری که در حوزهی فلسفه و علوم عقلی ، مصطلحات و مباحث علمی بسیار سنگین داشتند با مخاطبی که ناآشنا بود با این ادبیات به گونهای بحث میکردند که آن فرد کاملا احساس می کرد که استفاده علمی دارد.
دکتر ادبی: آیتالله مصطفوی میراث برِ فلسفه سینوی و تبلور نوع عقلانیتی که ابن سینا از او دفاع میکند بودند اما این میراث بَری در زمانه ی امروز ما باید باز تعریف شود و نوعی استنطاق متفاوت از میراث گذشتهی سینوی به دست آید. آیتالله مصطفوی چقدر در این مسیر موفق بودند؟
دکتر شهرستانی: در فلسفه یک نوع خلاقیت یا آزادی فکر داریم که این موضوع باید روی یک نوع تعلیم فلسفه اسکولاستیک مدرسه که مبتنی بر متن است سوار شود. یعنی سواد علمی و تسلط بر متونسنگین فلسفی یا سنت فلسفی، و کسی که مقتدرانه بر این متون مسلط شود، می تواند اجتهاد و تفلسف کند. ایشان تسلط برمتون داشتند، مثلا منظومه سبزواری را حفظ بودند و می گفتند این منظومه، بخش اشعار اصلی، به شعر گفته شده که حفظ شود،یک دور فلسفهاست که آدم حفظ میکند.
ایشان میگفتند متن را باید جدی بخوانید و حتی حفظ کنید. این تسلط برای ایشان باعث چند ویژگی شده بود، اول اینکه سادگی در بیان داشتند. کسی که فلسفه یا هر علمی را پیچیده بیان میکند، نشان دهندهی عمق آن نیست بلکه نشان دهنده ی این است که خود او هم هنوز عمیق و به طور جدی آن مطلب را نفهمیده وقتی کسی به علمی و معرفتی تسلط پیدا کند به نقطهی سادگی آن معرفت میرسد.
دوم اینکه تدریس فلسفه ایشان نشاط افزا بود.
خود ایشان بعد از اینکه درس تمام میشد می گفتند من خستگی ام رفع شد. ایشان می فرمودند من تدریس فلسفه که میکنم یا مطالعهی فلسفی که میکنم یا بحث فلسفی که میکنم خستگی امدر میرود. جلسهی ایشان هم واقعا نشاط معنوی عجیبی ایجاد میکرد.
نکتهی سومی که از این تسلط بر متون در ایشان ایجاد شده بود،نگاه کل نگر به متن بود، ایشان در عین حال به جزئیات متن توجه و تسلط داشتند. ایشان متن را در نسبت با کلیت مکتب فلسفی می دیدند و بعد آن مکتب فلسفی را در نسبت با کلیت فلسفهی اسلامی و مکاتب دیگر فلسفهی اسلامی بررسی و تحلیل میکردند.
این اواخر هم یک درسی داشتندکه خارج فلسفه بود و به نحویداوری بین سه مکتب بزرگ فلسفهی اسلامی، مکتب مشاء، مکتب اشراق و مکتب ملاصدرا حکمت متعالیه بود و بسیار جالب است که ایشان مُدرس فلسفه سینوی بودند، ارادت و عشق به ابن سیناداشتند، و از طرفی فلسفه ملاصدرا را تدریس می کردند ولی آزاد اندیشی ایشان اینجا خود را نشان می دهد که در بحث آغازین این دوره در موضوع فلسفه ایشان طرح بحث کردند که موضوع فلسفه در حکمت مشاء موجود است از آن جهت که موجود است. در فلسفه ی متعالیه وجود است و در فلسفهی سهروردی نور است و با استدلال ترجیح را به فلسفه ی سهروردی داده بودند.
یک دلیل این ترجیح اطلاقات شرعی هم بود. یعنی میگفتند ما اللهُ نور داریم ولی اللهُ موجود یا اللُه وجود نداریم. یعنی کلمات باید درست استخدام شود. این کلمه بار معنوی دارد و جدای از آن حکمت معنوی ایرانی هم بود یعنی این مفهوم نور در حکمت ایرانی و فلسفه ایرانی سابقه و امکاناتی دارد و نسبت بین عرفان و فلسفه را هم برقرار میکند. یعنی نور یک جنبهی معنوی قدسی و عرفانی در فلسفه می آورد.
در واقع یک وجه مهم همین اجتهاد فلسفی است که ما باید در عصر حاضر بین این مکاتب فلسفی به یک اجتهادی دست پیدا کنیم و وجه دیگر این آزاداندیشی است که در بین این مکاتب فلسفی، ایشان اینگونه نبودند که فلسفه را تبدیل به کلام کنند.
من هیچ کس را به اندازهی ایشان نقدپذیر و گفتوگو پذیر ندیدم.
گاهی در کلاس درس ایشان نکتهای می گفتند و یک مرتبه دو سه نفر با صدای بالاتر از ایشان بلند بلند با ایشان نقل میکردند و ایشان با یک لبخندی فکر میکردند که پاسخ دهند.
دکتر ادبی: آقای دکتر مهدوی کنی سادگی در بیان، نشاط در تدریس و نگاه کلنگر در عین آنکه ایشان تعلق خاطر وسیعی بهمدرس و مکتب و آموزههای ابن سینا داشتند ولی به اشراق هم نگاه عمیق داشتند و حکمت متعالیه را هم میپسندیدند درواقع چگونه میشود که آیتالله مصطفوی به این جایگاه میرسند؟بهرهمندی از اساتید در جایگاه بسیار مهمی ریشههای منش ومشرب فلسفی آدمی را راهبری میکند. سلوک عرفانی هم این ریشهها را آبیاری میکند اما میوههایی که بر این درخت ارجمند مینشیند میوه هاییست که گویی در وجود آن انسان باید به بار بنشیند و نتیجه بدهد این میوهها چگونه در وجود آیتالله مصطفوی رضوان الله تعالی علیه ثمره داده بود؟
حجت الاسلام دکتر سعید مهدوی کنی: یکی از نکات در تدریس ایشان همین روح آزاداندیشی و اجتهاد بود که البته خیلی اوقات سیر تحول و تکامل هم در آن دیده میشد یعنی واقعا از یک جلسهبه جلسهی دیگر بر بعضی مباحث تامل میفرمودند و طی این تاملات تغییراتی در آن دیدگاه میدادند. ایشان در یک جلسهای آنچنان قاطعانه روی بعضی مباحث بحث میکردند که میگفتیم نظر قطعی ایشان مثلا موافق با اصالت وجود است و خیالمان راحت میشد که نظر ایشان را در این زمینه کاملا متوجه شدیم امااز ابتدای جلسهی بعد که ایشان مینشست و پس از لبخند ملیحی که بر لب داشتند شروع میکردند چیزهایی که جلسه قبل گفته بودند را پنبههایش را رشته میکردند و رشته ها را پنبه میکردند.
در واقع یک نوع دیالوگ در بیان ایشان در جلسات رخ میداد که همین موضوع فضای درس را بسیار شیرین میکرد. یکی از نکات قابل توجه در بحث مراوده و همراهی با ایشان که بسیار اهمیت داشت این بود که اگر با ایشان همراه میشدید و در فضای پیرامونی کلاس یا از مسیر کلاس تا اتاق و یا بعضا در فواصل بین کلاسها که خدمتشان میرسیدیم، فضای بحث ایشان بسیار متفاوت میشد و یک فضای بسیار صمیمانه و بعضی اوقات ساده و با بحث روزمره بود.
ایشان مثلا در مورد امورات شخصی افراد سوال می کردند و خیلی اوقات از اوضاع و احوال شاگردانشان هم مطلع بودند و میپرسیدند که مثلا این اتفاقی که افتاده بود و این گرفتاری که داشتید برطرف شد یا نه؟ همیشه جزء اولین نفراتی بودند که وارد کلاس میشدند و تا وقتی که حلقهی درس کامل شود ایشان شروع به پرسیدن جزئیاتی از دوستان می شدند و خیلی اوقات هم به شوخی می گذشت.
این که آقای دکتر فرمودند بعضی اوقات افراد متوجه نبودند که در گفتگو صدایشان بالا می رفت واقعیتش این بود که ایشان آن قدر فضای صمیمانه و دوستانه را برقرار می کردند که فردبسیاری از اوقات مرز میان استاد و شاگردی را در مورد ایشان حس نمیکرد.
ما گاهی به مسجد محل ایشان می رفتیم و نکته جالب اینجا بود که فردی که از کلاس ها و بحث های سنگین فلسفی آمده با مردم محل چگونه رفتار یا صحبت می کند. منبرهای ایشان بسیارشیرین بود. ایشان تاریخ و داستانها و مباحث اخلاقی متعددی را در ذهن داشتند.
این شرایط جامع که در وجود ایشان بود، محضر و کلاس ایشان را بسیار شیرین میکرد.
دکتر ادبی آیتالله مصطفوی در زمینهی فلسفهی اسلامی تعلق خاطر وسیعی به ابن سینا داشتند، این موضوع گاهی اوقات موجب میشود که بزرگان فلسفی نقاط ضعف آن مکتب فلسفی رانبینند یا بهتر است بگویم که آنچنان تحت تاثیر آن مکتب فلسفی باشند که از پس برخی از انتقادات بیرون ازآن مکتب یا برنیایند یا به آنها توجه و تذکاری ندهند، آیتالله مصطفی نسبت به مکتبمشاء شیخ الرییس بوعلی سینا چگونه بودند؟
دکتر رضا زاده: واقعیت قضیه این است که یک روزی ما به صراحت از ایشان خواستیم که آقا تکلیف ما را روشن کنید. شما استاد بزرگواری هستید. به هر حال آدم دوست دارد وقتی کسی برایش الگو میشود، از او می خواهد که نظر نهاییش را در خصوص فلان موضوع بیان کند که موضع فکری او را بدانیم.
پاسخی که ایشان در جواب این درخواست ما بیان کردند بسیار حکیمانه بود.
شما به لحاظ تاریخی ملاحظه میفرمایید که ابوعلیسینا مقدم بر بسیاری از بزرگانی است که در تاریخ فلسفهی ما نقش تاسیسیداشتند. به هر حال ما در عالم اسلام شیخالرییس را موسس حکمت مشاء میدانیم و قاعدتا ابن سینا به خاطر تقدم زمانی که دارد انتظار ما این است که دیگران می آیند و به او ایراد می گیرند و او را در کنج قرار میدهند و نقاط ضعف او را میگوینددر صورتی که ابن سینا بنا به لحاظ زمانی، این توان را نسبت به شیخاشراق و ملاصدرا ندارد. از نظر من اعتقاد آقای مصطفوی این بود که با وجود اینکه ابن سینا بر شیخ اشراق و ملاصدرا مقدم بوده ولی به نوعی آنها را مورد نقد قرار داده است.
من با یک مقالهای به زبان انگلیسی مواجه شدم که موضوعش این بود که ابنسینا فیلسوفان بعد از خودش را نقدکرده و این برای من بسیار جالب بود. آقای مصطفوی در آن سخنشان در مورد جایگاه علمی شیخ الرییس، به همین مطلب اشاره کردند.
ابن سینا چهارچوب های اصلی خودش را به عنوان یک حکیممشایی پی ریزی میکند ولی به دلیل قوت زیادی که دارد و به دلیلآزاد اندیشی که در میان بعضی از فلاسفه بزرگ وجود داشته،انسانی بوده که در زمان خودش خیلی از اوقات مطالبی که مطرح میکرده در چهارچوبهای روزگارخودش بوده است.
من عینا عبارتهایی از شفا پیدا کردم که ابن سینا در آنجا اعتراف میکند آنچه که من میگویم مطابق مذاقیست که امروز در محیطهای علمی وجود دارد و گاهی اوقات ایشان از آثاری از خودش نام میبرد که کاملا در مبانی و در رویکردها با آن چه که در کتابهای معمول ایشان وجود دارد متفاوت است. مثلا ابن سینا در شفا به این موضوع اشاره کرده است که کتاب الانصاف حدود بیست جلد بوده و ایشان تمام مواضع فلسفی خود را کاملا متفاوت با اندیشههای فلسفی حاکم در روزگار خود در آن کتاب آورده و تاسف میخورد که این مجموعه ارزشمند را ظاهرا در بعضی از مسافرتهایی که داشته به دلیل شرایط خاص اجتماعی از دست داده است.
و تاسف میخورد که دیگر فرصتی ندارد که مجددا آن مطالب را به رشته نگارش درآورد.
به نظر من آقای مصطفوی با متانت و زیرکی علاوه بر آنسطرهای نوشتهی آثار ابن سینا، سطرهای نانوشتهی مباحث ابن سینا را هم استنباط کرده بودند.
مباحث نانوشته گرایش هایی است که ابن سینا نسبت به بعضیاز مکاتبی که در مبانی با مشاء متفاوت است. کتاب معروف ایشان الحکمه المشرقیه عنوانش از اشراق می آید یا مباحثی که در بخش انتهایی اشارات و تنبیهات به آنها اشاره می کند در آنجا مذاق ابن سینا کاملا عرفانی است. این موارد نشان دهنده ی آن است که ابن سینا از چهارچوبهای حکمی و افکار فلسفی زمان خودش جلوتر فکر میکرده و نتیجتا اتفاقی که می افتد آن است که برای اشخاصی چون مرحوم آیتالله مصطفوی این بود که بسیاری از چیزهایی که به ذهن فیلسوفان بعدی رسیده است،جرقههایی که باعث شده است آن افکار به عنوان اندیشههای متمایز آن فیلسوفان نسبت به ابن سینا رخ بدهد، جرقهها و سرنخهای آنها را ابن سینا ایجاد کرده است.
آیت الله مصطفوی می فرمودند اگر آن مباحث ابن سینا و تاثیر او نبود، ایشان معتقد بودند که این امر نتیجه اش این می شود که شیخ اشراق هرچه که دارد از ابن سیناست و به همین علت در مقدمهی حکمت الاشراق می گوید کسی که میخواهد وارد مباحث حکمت الاشراق شود قبلش حتما باید مباحث برهانی که به سبک فلسفهی مشایی شیخ وجود دارد را مطالعه کند.
یا ملاصدرا قبل از اینکه شواهد الربوبیه و اسفار را بنویسد حواشی بر کتاب شفای ابن سینا دارد و در آنجا ضمن این که مطالب ابن سینا را تفسیر میکند در جاهایی همان گونه که مبانی خودش به عنوان یک فیلسوف حکمت متعالیه اقتضا میکندبرداشت میکند. ملاصدرا یکی از فیلسوف هایی است که در او گفتگوهای بین تمدنی شکل میگیرد. او هیچ فیلسوفی را محکوم نمیکند و معتقد است همهی فلاسفه به مرحلهای از اندیشه نسبت به حقیقت رسیدند که ممکن است حرفهایشان با یکدیگر متفاوت باشد ولی متناقض نیست.
وقتی ملاصدرا در مباحث فلسفی وارد میشود با ابن سینا درگیر میشود و در بسیاری از موارد به ابن سینا مواردیرا مطرح میکند که از نوشتههای خود ابن سیناست یعنی میگوید شما که مثلا در باب حرکت توسطی و حرکت قطعی نقطه نظر من را قبول ندارید وقتی در بحث زمان و ماهیت آن وارد میشوید دقیقا چیزی که ما در بحث حرکت مطرح میکنیم، شما در بحث زمان گفته اید.
اقای مصطفوی در پاسخ به پرسشی که از ایشان داشتیم و در ابتدای صحبت هایم آن را بیان کردم که آقا نظر قطعی شما چیست؟ ایشان در پاسخ فرمودند که ما ابن سینا را درست نشناختیم. ما وقتی آثار او را مطالعه میکنیم، به متون تسلطنداریم.
ایشان تعلیقات ابن سینا را درس می دادند که همین موضوع نشان دهنده ی تسلط ایشان بر آثار اوست.
ایشان معتقد بودند که به بسیاری از اشکالاتی که به ابن سینا مطرح شده می توان پاسخ داد.
و نگرش اصلی ابن سینا اقتضاعاتی دارد که آن اقتضاعات کاملا همسو با مکتب اشراقی و مکتب حکمت متعالیه قابل تفسیر و تبیین است و معتقد بودند بسیاری از این اشکالاتی که گاهی ملاصدرا یا شیخ اشراق یا دیگران بر ابنسینا وارد کردند، من این ها را وارد نمیدانم.
نگاه مهربان آیت الله مصطفوی به دین حُبی و رجایی بود.
دکتر ادبی: آقای دکتر شهرستانی از اخلاقیات آیتالله مصطفوی هم برای ما بفرمایید.
دکتر شهرستانی: یک نکتهای را راجع به فرمایش آقای دکتر عرض کنم، بله قطعا ایشان در مجموع ابن سینا را به مثابه یالگوی مطلوب و ایدهآل فلسفهی اسلامی در نظر میگرفتند اما من درباب آن درسی که عرض کردم که فلسفه اشراقی را ترجیح دادند این موضوع نشانگر آزاد اندیشی ایشان است.
ایشان کسی بودند که روز و شب با مردم بودند و در بخشی از شهر که بافت های روستایی دارد با مردم کوچه و بازار در ارتباط بودند و به نظر من این بالاترین شکل عرفان است. ایشان اهل تظاهر به عرفان نمایشی نبودند و ایشان یک محل را پس از تدریس فلسفه اداره میکردند.ایشان مسجد میرفتند، منبر میرفتند و برای مردم گوش شنوا داشتند.کیسهی میوهای که ایشان از میوه فروشی خریدند را دست ما نمیدادند.
حتی حالات عرفانی و رویاهای صادقه نشان میدهد ایشان در خواب هم به فکر مسایل فلسفی بودند.
یعنی در همین مسئلهی اصالت وجود و ماهیت ایشان این پرسشرا در رویا از ابن سینا پرسیده بودند.
ایشان واقعا مهربان بودند و نگاهشان به دین و معارف دینی و عرفانی نگاه جمالی، رجایی و حبی بود و نسبت به شاگردانشان مهربانانه برخورد میکردند و مثل فرزندانشان با شاگردانشان برخورد میکردند و بسیار اهل موانست بودند.من خدمت ایشان سه سفر به قم رفتم. خیلی راحت و صمیمی و گرم بودند. بعضی دوستان ما حتی سفرهای تفریحی با ایشان میرفتند. ایشان بسیار اهل صداقت و اخوت بودند.
دکتر ادبی: آقای دکتر مهدوی کنی از اخلاقیاتی که شما از نزدیک حس کردید و از احوالات معنوی و عرفانی که در مدرس و در مجاورت ایشان برای شما پیش آمده و حس و حال معنوی و عرفانی شخصی که این همه در فلسفهی سینوی جایگاه و پایگاه دارد برای ما بفرمایید.
حجت الاسلام دکتر سعید مهدوی کنی: این ایام که ما این بزرگ را از جمع خودمان از دست داده ایم، سنگینی فضا کاملا حس میشود. ایشان هر چند وقت یکبار لطف می کردند و تماس می گرفتند و می فرمودند اگر وقت داری چند دقیقه ای بیا و من به اتاقشان در دانشگاه می رفتم و می فرمودند مسئله ی کارکنان و حقوقشان را شما دنبال کنید، این ها پیش من آمدند و گرفتاری هایی داشتند و موردها را ذکر می کردند و پیگیر بودند.
یک حالت پدری بسیار ویژه ای داشتند که آدم در کنار ایشان احساس حمایت ویژه ای داشت.
خاطره ای از ایشان را می خواهم بگویم: ایشان در سالهای طولانی مرحوم ابوی شان تنها شده بودند، ایشان نوبتی همراه اخوی شان برای رسیدگی به امور پدر هرشب یک کدام از این بزرگواران خدمت پدر را می کردند. رابطه ی مودت آمیزی بین ایشان و اخویشان و پدرشان برقرار بود. یک ماموریتی در دانشگاه پیش آمد در زمینه ی کرسی تدریس فقه جعفری در فضای اردن و آنجا مکاتبه ای با ما داشتند که اگر می خواهید بیایید و در این کرسی شرکت کنید و اگر این کار را انجام ندهید موسسه ای در لندن اعلام امادگی کردند. مرحوم ابوی ما ماموریت بودند و به بنده گفتند هرچه سریع تر وارد گفت و گو شوید. فرصت خوبی است. ما می توانیم برخی از اساتید را به آنجا بفرستیم. ایامی بود که پدر آیت الله مصطفوی دچار کسالت شدیدی شدند و جدا شدن هم بسیار دشوار بود اما بنا بر امر حاج اقا و تقید و محبتی که ایشان داشتند و اوج آن مربوط به مولی علی علیه السلام و اهل بیت بود. بنده همراه ایشان راهی این کرسی شدیم و اتفاقا به محض ورودمان به آن جا ابوی ایشان از دنیا رفتند و ایشان به پهنای صورت اشک می ریختند. من بسیار اصرار کردم که برگردیم اما ایشان فرمودند من حتما باید بیایم و قولی که به حاج آقا داده ام را انجام دهم و در کرسی اهل بیت (ع) کاری انجام دهم.
دکتر ادبی: وجوه دیگری از اخلاقیات ایشان بفرمایید.
دکتر محمد زاده: توصیه ی حاج آقا این بود که بار دیگر باید شیخ را از نو خواند و باآن مواجهه ی علمی کرد و نباید به آنچه که ازابن سینا درک کرده ایم اکتفا کنیم.
یکی از ویژگی ایشان این بود که شما خدمت ایشان شرفیاب نمی شدید و برنمی گشتید مگر اینکه چیز جدیدی از ایشان یاد می گرفتید. ما یک روز خدمت ایشان برای کارهای روزمره رفتیم. ایشان به مناسبتی به بنده گفتند محمد زاده وقتی در ایام زندگی و درگیری های روزمره هستید، مسائل دینیتان را فراموش نکنید. آنچه که برای ما اهمیت دارد و کار اصلی مومنین تلقی می شود ارتباط با خداوندست. بقیه امورات دنیا به قول مولانا گِل بازی و خاک بازی است که بچه ها سرشان به آن گرم می شود و می فرمودند من به تجربه مطلبی را متوجه شدم که مضمون روایتی است که در نهج البلاغه حضرت امیر (ع) آن را فرمودند و ایشان می فرمودند من مضمون آن روایت را با همه ی وجودم در زندگی تجربه کردم و من همان موقع این روایت را حفظ کردم.
متن روایت این بود:
“لَا یَتْرُکِ النَّاسُ شَیْئاً مِنْ دِینِهِمْ لِإِصْلَاحِ دُنْیَاهُمْ إِلَّا فَتَحَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ مَا هُوَ أَضَرُّ مِنْهُ“
ترجمه ی خلاصه ی این روایت این است که هر موقع در زندگی ما از اموراتی که مربوط به دنیاست چیزی را بر دینمان مقدم کنیم، به خاطر اینکه فکر می کنیم جلو می افتیم، مطمئن باشید خدا کاری می کند که ضرر آن کاری که شما انجام دادید و مقدم کردید به مراتب بیشتر از آن ضرری است که فکر می کنید با انجام پر سرعت آن وظیفه ی دینی عاید شما می شود.
لذا ایشان می فرمودند حتی زمانی که به دنبال من می ایند که برای تدریس بروم من همان موقع نمازم را می خوانم. نمازم را هم با سرعت نمی خوانم.
کلام آخر دکتر شهرستانی:
ایشان فراتر از فقه و فلسفه ، استاد طبیعیات فلسفه بودند. همان طور که میدانید طبیعیات در دوران معاصر متروک است، ایشان فیزیک و طبیعیات فلسفه مارا تدریس می کردند و امروزکه علم طب سنتی دارد رواج پیدا می کند این تدریس علمی متون طبیعیات قدیم توسط ایشان بسیار ارزشمند است که شاگردانی در این زمینه دارند.
کلام آخر حجت الاسلام دکتر سعید مهدوی کنی:
سوابق سیاسی و انقلابی ایشان نیز بسیار حائز اهمیت بود. مقام معظم رهبری در پیام تسلیتشان به این مورد اشاره فرمودند. همراهی ایشان در نهضت امام و انقلاب و حضورشان به عنوان مسئول کمیته نیاوران و همراهی در این امور به وفور وجود داشت و ایشان در حمایت از انقلاب و مقام معظم رهبری بیانات متعددی دارند.
جمع بندی دکتر محمد زاده:
به نظر بنده مهمترین ویژگی ایشان تاکید بر ارادت و اخلاص به اهل بیت (ع) بود. ایشان یکی از منبری های قوی تهران و گاها شهر های دیگر بودند. ویژگی مهم منبر ایشان اخلاص و مودت و محبتی بود که به اهل بیت (ع) داشتند و مخاطب را سیراب می کردند و این در شخصیت های علمی و فلسفی شاید نقطه ی متمایزی به حساب بیاید.
بیشتر بخوانید:
- بررسی اندیشه آیت الله خوشوقت در سوفیا
- نکوداشت مقام شیخ عبدالکریم حائری یزدی و بررسی اندیشه های موسس حوزه علمیه قم در سوفیا
- اندیشه ی ملاصدرا و اکنون تفکر فلسفی در سوفیا
- بررسی عرفان و حکمت شیعی در دوران معاصر در سوفیا
- بررسی ابعاد شخصیتی آیت الله احمد بهشتی در سوفیا
- بررسی تحقق امکان اسلامی سازی علوم انسانی در سوفیا
- بررسی اندیشه های آیت الله مصباح یزدی در سوفیا
- بررسی وضعیت پژوهش های فلسفی و آینده آنها در ایران در برنامه سوفیا
- بررسی اندیشه ها و آراء فلسفی علامه سید رضی شیرازی در سوفیا
- بررسی اندیشه های علی شریعتی در سوفیا
- بررسی اندیشه و سلوک آیت الله شاه آبادی در سوفیا
- بررسی نگاه فلسفی علامه طباطبایی در سوفیا
- بررسی اندیشه های علامه محمد تقی جعفری در سوفیا
- دیدگاه های علامه حسن زاده آملی درباره ریاضیات ، نجوم و هیئت در سوفیا
- مشروح برنامه سوفیا در بررسی آراء علامه حسن زاده آملی
- برنامه چالشی و فلسفی سوفیا پیرامون مکتب تفکیک
- انقلابی بودن مهم نیست انقلابی ماندن مهم است
- بررسی جایگاه سقراط در فلسفه و روزگار امروز
- ضرورت پرداختن به گفتگو در فلسفه و علوم انسانی
- حدود تأویل قرآن باید هماره مدنظر باشد
- چرا سعدی شیرازی فیلسوف زندگی است ؟
- عطار نیشابوری؛ پدر قصه گویی عرفانی است
- گزارش برنامه سوفیا در بزرگداشت آیت الله علامه محمد تقی جعفری
- اندیشه های آیت الله سید عبدالله فاطمی نیا در سوفیا