مخلوف پسردایی پر نفوذ و پرقدرت بشا اسد همراه با ایران نقش پررنگی در باز کردن پای روسیه به جنگ داخلی سوریه در سال ۲۰۱۵ ایفا کردند. استراتژی روسیه در آن زمان یک اصل روشن و ساده داشت اینکه اسد را در قدرت نگه دارید، شورشیان را از بین ببرید و اقتدار رژیم را گسترش دهید تا در نهایت دولتی ایجاد شود که تحت حمایت روسیه یا حداقل تحت تأثیر آن باشد.
به گزارش آریا سعادتمند از سرویس نواندیش، اسرائیلی ها همواره آرزوی اختلاف نظر میان ایران و روسیه را در سر می پرورانده اند حالا نیز رسانه صهیونیستی هاآرتص با طرح این ادعا که رویکرد پوتین در سوریه تغییر کرده نوشت: مسکو انتظار داشت طی چند ماه به این اهداف برسد، اما واقعیت بسیار پیچیدهتر بود. به عنوان مثال ایران قبل از مسکو بازیگر فعال این جنگ بود، داعش قلمروهای بزرگی را در شمال شرقی این کشور کنترل میکرد و دهها یا بهتر بگوییم صدها گروه شبه نظامی در گوشه گوشه کشور قدرت داشتند. اوضاع از این جهت برای مسکو بدتر هم بود که تعداد مبارزان شبه نظامی بیش از دو برابر تعداد سربازان منظم ارتش سوریه بود، این میزان تازه بدون در نظر گرفتن تعداد شبهنظامیان وابسته به ایران بود.
ادعای هاآرتص در مورد تغییر رویکرد مسکو در سوریه: آیا پوتین با تهران و دمشق اختلاف پیدا کرده است؟!
روسیه مجبور بود استراتژی جدیدی طراحی کند که فراتر از به کارگیری نیروی هوایی برای کمک به نیروهای رژیم سوریه بود. مسکو باید اطمینان حاصل میکرد که سرمایه گذاریهای نظامی این کشور در زمینه اقتصادی، دیپلماتیک و استراتژیک به ثمر خواهد نشست.
بازسازی نظامی
روسیه شروع به ادغام شبه نظامیان در درون ارتش اسد کرد. یک نمونه از این گروهها نیروهای ببر سوری بودند که توسط رامی مخلوف حمایت مالی میشدند. این نیروها حداقل از ۲۴ واحد تشکیل شده بود که هر کدام نام فرمانده خود را یدک میکشیدند. در نهایت روسیه توانست اسد را مجبور به پذیرش این نیروها کند و از این طریق قدرت مخلوف را کاهش داد.
در تابستان سال ۲۰۱۹، اسد نام این واحد را از نیروهای ببر به لشکر ۲۵ نیروهای ویژه تغییر داد. سربازان آن توسط افسران و مربیان روسی با دقت انتخاب و آموزش داده میشدند. به این ترتیب، روسیه واحدهای رزمی را که تحت امر اسد فعالیت میکردند، تقویت کرد. مهمتر از همه، تهران توانایی استفاده از نیروهای ببر سوری را برای ساخت یک دژ نظامی به موازات ارتش سوریه از دست داد.
روسیه اسد را مجبور به ایجاد تغییرات دیگری مانند جایگزینی افسران ارشد و اتخاذ تاکتیکهایی که توسط وزارت دفاع روسیه و ارتش روسیه در نیروهای رسمی کشور کرد. هدف نهایی مسکو ساختن یک ارتش قوی، ماهر و غیر سیاسی بود که تابع اسد باشد اما در واقع توسط روسیه هدایت شود. اسد همچنین دستور دستگیری ژنرال غسان بلال فرمانده لشکر چهارم و متحد ایران را صادر کرد. در آن زمان، ایران پیشنهاد کرده بود که بلال رئیس اطلاعات ارتش شود اما روسیه با این اقدام مخالف بود.
سرمایهگذاری استراتژیک
روسیه به عنوان بخشی از مداخله خود در سوریه شروع به بررسی راههای یافتن درآمد و کنترل اقتصادی کرد. مسکو هنوز هم قصد دارد ایران را از پروژه بازسازی در سوریه کنار بگذارد تا بتواند خود را به عنوان الگویی از موفق معرفی کند و از مزایای دیگری در عراق، لیبی و یمن بهره ببرد.
موفقیت در سوریه به یک آرزو استراتژیک حیاتی تبدیل شد و بدیل دیگری برای مقابله با تأثیر نفوذ آمریکا در خاورمیانه بود، اما روسیه به تنهایی نمیتواند سرمایه عظیمی از صدها میلیارد دلار برای پروژه بازسازی را بدست آورد. مانع اصلی این اتفاق هم حضور ایران و حزب الله است که به دلیل تحریمها مانعی برای سرمایه گذاری خارجی از اروپا و آمریکا هستند.
روسیه باید سرعت خروج ایران از سوریه را تسریع کند. به همین دلیل حمله اسرائیل به پایگاه های ایرانی را مجاز میداند. مسکو حتی زمانی که بنت، وزیر دفاع اسرائیل، گفت که اسرائیل نه تنها برای محدود کردن دخالت ایران در سوریه تلاش میکند، بلکه قصد دارد ایران را به طور کامل از سوریه خارج کند، باز هم سکوت کرد.
برای افزایش فشار بر اسد به منظور پیشبرد برنامه دیپلماتیک روسیه، کرملین خواستار پرداخت بخشی از هزینههای جنگ خود شده است. همانطور که در تجارت مافیایی، وقتی خود هدف پول ندارد، انتظار میرود خانواده به کمک او بیایند.
روسیه پیشنهاد کرد که اسد با کمک مخلوف ۳ میلیارد دلار بپردازد. بعد از این پیشنهاد مخلوف گفت که او چنین پولی ندارد، اما روسها با انتشار ویدیوهایی از ولخرجیهای پسران مخلوف در دبی او را تحت فشار قرار دادند.
همین اتفاقات به تدریج منجر به درگیری مخلوف با اسما اسد، همسر رئیس جمهور به عنوان رئیس کمیته مبارزه با پولشویی شد. مخلوف به جرم فرار مالیاتی تحت تعقیب قرار گرفت، بیشتر دارایی وی مصادره شد و کارمندان وی بازداشت شدند. البته خود او موفق به فرار از کشور و پیوستن به پسراناش شد.
نبرد دیپلماتیک
اندکی پیش از تار و مار کردن مخلوف، رسانههای روسی شروع به انتشار گزارشاتی کردند که اسد را محکوم و وی را متهم به رهبری یک رژیم فاسد میکرد. الکساندر شومیلین، دیپلمات سابق و رئیس فعلی مؤسسه اروپا و خاورمیانه در مسکو نوشت: کرملین باید خود را از سردردهای سوریه خلاص کند. مشکل روسیه با یک نفر یعنی اسد و همراهان وی است.
آژانس خبری روسیه تاس نیز مقالهای را منتشر کرد و در آن نوشت: اسد نه تنها دیگر قادر به رهبری کشور نیست، بلکه رئیسجمهور سوریه در حال کشیدن مسکو به سناریویی مشابه جنگ افغانستان است.
این به طور طبیعی گمانه زنیها را برانگیخت که روسیه برای ایجاد رهبری جدیدی که اجرای قانون اساسی پیشنهادی روسیه را اجرا کند به تکنوکراتهای نماینده همه جناحها و قومیتها نیاز دارد، به همین خاطر شروع به علنی کردن انتقادات از اسد کرده است.
اما این دیدگاه میتواند غیرقابل دستیابی باشد. روسیه شاید بهتر از هر کس دیگری در سوریه میداند که ساختن ائتلافی متشکل از شبه نظامیان، جنبشها و جناحهایی که میخواهند چشمان یکدیگر را در بیاورند، چقدر سخت است.
روسیه هنوز به منظور تکمیل کنترل رژیم بر سرزمین سوریه، مشکل ادلب را حل نکرده و همچنین باید ترفند جادویی تولید یک رهبر قدرتمند و مورد پذیرش به جای اسد را هم کشف کند. این احتمال وجود دارد که روسیه نیز به منظور ایجاد امتیاز برای مخالفان، اسد را تحت فشار قرار دهد، اقدامی اساسی که برای پیروزی دیپلماتیک روسیه ضروری است.