تاریخ : یکشنبه, ۱۵ مهر , ۱۴۰۳ Sunday, 6 October , 2024
18

پیشنهاد موتلفه به شورای نگهبان: تایید صلاحیت‌ را به مردم بسپارید

  • کد خبر : 95768
  • 28 خرداد 1399 - 12:35
پیشنهاد موتلفه به شورای نگهبان: تایید صلاحیت‌ را به مردم بسپارید

به گزارش جمهوریت ؛ اسدالله بادامچیان، دبیرکل حزب موتلفه اسلامیگفته است:«ما یک نهاد قانونی داریم، ما که قانون اساسی را قبول داریم. قانون اساسی گفته است احراز صلاحیت و عدم احراز صلاحیت دست شورای نگهبان است. از قانون اساسی آمریکا ۲۰۰ سال می‌گذرد، اگر اینجا باشد، لابد می‌گویند چند نسل گذشته و نباید آن قانون […]

به گزارش جمهوریت ؛ اسدالله بادامچیان، دبیرکل حزب موتلفه اسلامیگفته است:«ما یک نهاد قانونی داریم، ما که قانون اساسی را قبول داریم. قانون اساسی گفته است احراز صلاحیت و عدم احراز صلاحیت دست شورای نگهبان است. از قانون اساسی آمریکا ۲۰۰ سال می‌گذرد، اگر اینجا باشد، لابد می‌گویند چند نسل گذشته و نباید آن قانون اساسی باشد. اما به نظر می‌رسد شورای نگهبان باید روش خود را عوض کند. پیشنهاد من این است که شورای نگهبان به طور اولیه تائید صلاحیت نکند و اختیار را به مردم بدهد. نزدیک به ۱۵ میلیون فارغ‌التحصیل دکتری و فوق لیسانس داریم. از این ۱۵ میلیون اگر ۱۰ درصد ثبت نام کنند و بخواهند خدمت کنند که حق قانونی‌شان است، می‌شود یک و نیم میلیون نفر و نمی‌شود شورای نگهبان همه سال پای احراز صلاحیت‌ها بنشیند زیرا امکان ندارد. پس میدان را باز بگذارد و وزارت کشور هر کسی را که نامزد، بود ثبت‌نام کند. در انتخابات معلوم می‌شود چه کسانی رأی اکثریت دارند، نمایندگان تهران هم باید ۳۰ نفر باشند دیگر ۳۱ نفر که نمی‌شود. ۴ برابر این عدد یعنی ۱۲۰ نفر که رأی اکثریت آوردند اینها را شورای نگهبان مورد بررسی قرار بدهد و اگر از ۳۰ نفر اول صلاحیت ۵ نفر مورد تائید نبود به سراغ ۵تای بعدی می‌روند و به همین ترتیب ادامه می‌یابد. به این صورت دیگر هیچ‌کس نه مدعی رد صلاحیت است نه چیز دیگری. شورای نگهبان این سال‌ها خیلی زحمت کشیده است. بهترین راه این است که اختیار را پای مردم بگذارد. در تهران اگر  ۲۰۰ هزار نفر ثبت نام کنند نهایتا ۱۰۰ نفر رأی اکثریت می‌آورند.»

*به غیر از قزل‌حصار من را به همه زندان‌های شاه بردند. سال ۴۳ در شهربانی دستگیر شدم. از آنجا رها شدم و به زندان قزل‌قلعه و بعد از آن عشرت‌آباد (همانجا که امروز میدان سپاه است) رفتم. بعد از آن به زندان قصر منتقل و در نهایت آزاد شدم. مجددا سال ۵۳ دستگیر شدم و نزدیک ۵ ماه و نیم در کمیته مشترک ضد خرابکاری بودم که شدیدترین شکنجه‌ها را در آنجا تحمل کردم. مقاوم بودم و اعترافی هم نکردم. سیدحمید روحانی می‌گفت هیچ‌کس مثل تو ساواک را سر کار نگذاشته چراکه که من یک مورد اعتراف نکردم و گفتم اصلا کار سیاسی نمی‌کنم. در داخل زندان دوره دروس اسلامی آموزش می‌دادم.

*آنچه موجب شد زندانیان آزاد شوند، سیاست کارتر بود. سیاست کارتر سیاست طرفدار آزادی نبود بلکه ترفندی از سیاست استکباری آمریکاست. آمریکایی‌ها در هر کشوری که یک مزدور ستمگر آورده‌اند و دیکتاتورانه سیاست‌های سرکوب‌گرانه آمریکایی را اجرا می‌کنند، مدتی میدان باز می‌کنند تا کسانی که در آن خفقان در لایه‌های پنهانی جامعه دارای روحیه مبارزه شده‌اند را شناسایی و سپس آنها را از بین می‌برند و در همین عرصه مهره‌های بدلی هم دارند. شهید دکتر آیت، این مهره‌های بدلی مانند شاپور بختیار را که سابق مبارزه داشت، را خیلی خوب شرح داده است. مهره‌های بدلی پیشتاز مبارزه می‌شوند و این تیپ‌های ساده هستند که بی‌محاسبه به میدان می‌آیند و مهره‌های بدلی کنار می‌روند و دیکتاتور بعدی این افراد مبارز را شکار می‌کند. کارتر هم همین سیاست را در پیش گرفت و براساس آن تصمیم گرفت در ایران مقداری فضای آزاد بدهند تا این مبارزان، شناسایی شوند. اما امام و ما از این کاری که آنها کردند حسن استفاده را کردیم و به جای اینکه مبارزین به صحنه بیایند، توده مردم آمدند. وقتی حرکت میلیونی مردم آغاز شد آنها نتوانستند جلوی آن را بگیرند، لذا منجر به سقوط طاغوت شد. در نتیجه آن چه موجب رهایی ما از زندان شد، مسئله سیاست کارتری بود، نه از جهت آزادی. بر اثر این سیاست شیطنت آمیز بردن شهید عراقی و مرحوم عسگراولادی، حاج حیدری و کروبی آن هم توطئه از طرف ساواک علیه آنان بوده که در جای دیگر شرح داده‌ام.

*نوار صحبت‌های خود رجایی وجود دارد که صراحتا در زمان ریاست جمهوری‌ می‌گوید من و شهید صادق اسلامی، شاگرد شهید صادق امانی بودیم. بعد می‌گوید من در موتلفه بودم و آقای بهشتی نامم را امیدوار گذاشت و بعد از دستگیری گروه از جمله بنده ما که رده اول موتلفه بودیم، در سال ۴۴ من، رجایی، استاد جلال‌الدین فارسی و حائری‌زاده و شهید باهنر حزب موتلفه را اداره کردیم. در کتاب‌های خاطرات ایشان که منتشر شده این خاطرات نقل شده حالا چرا برخی دل‌شان نمی‌خواهد بگویند شهید رجایی از حزب موتلفه است، باید از خودشان پرسید. ما با رجایی دوستی دیرینه داشتیم. وقتی امام نهضت‌شان را شروع کردند و موتلفه تشکیل شد، نهضت آزادی در سال ۴۲ به ما گفت در این ائتلاف شرکت کنیم، از امام که پرسیدیم گفتند نه دنبال اینها نروید و اینها شما را به راه‌های دیگری می‌برند، بنابراین من دیگر در حوزه‌های نهضت آزادی که بعضی از آنها در منزل شهید درخشان تشکیل می‌شد، نرفتم. شهید درخشان به من گفت چرا نمی‌آیی؟ گفتم راه طولانی است. این که امام گفتند اینها افکار دیگری دارند معلوم است ریگی به کفش‌شان است من هم نمی‌توانم در این راه طولانی با کفشی که در آن ریگ است راه بروم. درواقع آن روزها حالت جبهه و دو جناح بودن نبود، در مبارزه علیه شاه همه با هم همراهی می‌کردند. آیا روشن شد آقای رجایی و آقای باهنر هر دو عضو موتلفه بوده و جزو رهبران موتلفه بودند؟!*موتلفه اسلامی با نظر امام در حزب جمهوری اسلامی آمد اما به فرموده امام (شاکله موتلفه را حفظ کرد) و تا تعطیلی حزب جمهوری با حزب ماند، بنابراین جدایی از حزب جمهوری اسلامی نداشت. علت تعطیلی حزب، افکار، باندبازی و اختلافات برخی  بود که اینها به جای تبعیت حزبی می‌خواستند، برنامه‌های خود را به نام حزب اجرا کنند، برنامه‌هایی که امام قبول نداشت و در نتیجه حزب با نظر امام پایان یافت.

*امام که در سال ۴۱ نهضت را شروع کردند، حرکت‌شان حزبی نبود و حرکت عام مردمی بود و خطاب‌شان به مردم بود. ایشان به مردم گفتند اسلام در  خطر است و مسئله‌شان حفظ اسلام، کشور اسلامی و نجات ملت ما از سلطه ستم‌شاهی و استکبار بود. وقتی حرکت شروع شد احزاب آن روز و دار و دسته‌های سیاسی هیچ کدام دنبال امام نیامدند، توده مردم مذهبی، روحانیت و موتلفه بود که امام را همراهی کردند، بعد هم در سال ۴۲ براساس دستور امام موتلفه تشکیل شد. تا ۱۵ خرداد تقریبا گروه‌های دیگر همکاری نکردند.

*پس از پیروزی انقلاب امام با وجود آنکه می‌دانست نهضت آزادی‌ها انقلابی نیستند اما کار را دست آنها سپرد. آقای بهشتی می‌گوید «چون حزبی که بتواند حکومت را اداره کند نداشتیم چوبش را هم خوردیم» از روی ناچاری با علم و آگاهی اینکه خط مشی سیاسی آقای بازرگان و نهضت آزادی با راه  اسلام سیاسی و انقلاب یکی نبود از روی اضطرار دولت بازرگان را سر کار آمد و بعد مردم از بازرگان زده شدند. بنی صدر آمد بر مردم مسلط شد. امام از آقای جلال‌الدین فارسی که نامزد حزب جمهوری اسلامی بود، پرسیدند اشکال دارد از ریاست جمهوری کنار بروی؟ او گفت نه و انصراف داد، اما به بنی‌صدر چیزی نگفت و بنی‌صدر آمد و تحویلش هم گرفت و به آقای بهشتی گفت دولت مردان اختلاف نکنند تا روزی که مردم فهمیدند بنی‌صدر یک دیکتاتور و پینوشه است و  شعار دادند «سپه سالار پینوشه ایران شیلی نمی‌شه!» روزی که بنی‌صدر عزل شد هیچ‌کس برایش اشکی نریخت و مجبور شد توسط مزدوران آمریکایی‌ با هواپیمای شاه فرار کند. ملاحظه می‌کنیم امروز بنی‌صدر چه جایگاهی در این مملکت دارد! نه جمهوری اسلامی اعدامش کرد و نه اقدامی علیه او کرد و بنی‌صدر را از مردم نگرفت و مردم را با چهره واقعی بنی‌صدر آشنا کرد. امام، بنی‌صدر را در میدان و میان مردم آورد حتی فرماندهی قوا را به او داد تا مردم او را شناختند و از او جدا شدند و وقتی جدا شدند، مجبور شد فرار کند. این مبنای حرکت انقلاب اسلامی است که حرکت تمام مردمی است و تداوم انقلاب اسلامی نیز در تداوم مردم سالاری اسلامی خواهد بود.

*دیدارها و نامه‌های تبریک و تسلیت طبق معمول و رسم دنیا، بین حزب موتلفه اسلامی و سایر شخصیت‌ها و احزاب جهان انجام شده و می‌شود. در رابطه با فلسطین، برادرمان سفیر فلسطین در ایران، دائم برای ما تبریک می‌فرستد اما برخی حساس هستند در رابطه موتلفه با احزاب غیر اسلامی و چین. شاید اگر با حزب جمهوری‌خواه آمریکا ارتباط داشتیم حضرات اینقدر حساسیت نداشتند! وقتی چین گفت داروی معالجه کرونا را کشف کرده و به کشورهای دیگر نمی‌دادند، من به رهبر چین نامه نوشتم، تبریک گفتم و بیان کردم با توجه به روابط دو کشور انتظار می‌رود در این دارو به ما کمک کنید. به پیوست هم نامه وزارت بهداشت و وزارت امور خارجه ایران را دادم. آنها در تلویزیون رسمی‌شان نامه مرا پخش کردند و سپس محموله را فرستادند و چون ما حزبی هستیم که رسما دولت دست ما نیست آنها چند محموله را از طریق دیگری به کشور فرستادند. اما صحبت‌های سخنگوی وزارت بهداشت موجب ناراحتی آنها شد و در نتیجه دیگر ارسال محموله ادامه نیافت. البته من به معاونت بین‌الملل عرض کردم با سفیر چین صحبت کند و گفتند امیدواریم دوباره این همکاری صورت گیرد. متخصصان در ایران هم مشابه آن دارو را ساختند و دارند روی آن کار می‌کنند که این همکاری اخیراً برقرار گردید.

*بسیاری از افرادی که شائبه مالی دارند، کسانی هستند که آنقدر زیرکانه خلاف می‌کنند که هیچ‌کس نمی‌تواند محکوم‌شان کند. در گذشته می‌خواستیم شهرداری را محاکمه کنیم، ولی طوری عمل کرده بود که از نظر قانونی هیچ ایرادی نداشت. کسی که حقوق نجومی گرفته را اگر می‌خواهید محکوم کنید، نمی‌شود زیرا که مافوقش دستور داده است. بنابراین این نوع آدم‌ها هم هستند. شورای نگهبان یک وظیفه قانونی دارد. برخی به شورای نگهبان ایراد می‌گیرند اما شورای نگهبان هم گرفتار شده است. در قانون اساسی آمده است حقوقدانان و فقهای شورای نگهبان باید احراز صلاحیت کنند، آنها را احترام بگذاریم اما راه حل بدهیم. راه حل من این است که شورای نگهبان به جای این همه زحمت و کار سخت بگذارد ببیند چه کسی رأی می‌آورد آنهایی که رأی آوردند را رسیدگی کند اگر صلاحیت داشتند، به مجلس بروند و نداشتند نروند.

 

لینک کوتاه : https://jomhouriat.ir/?p=95768

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰