جمهوریت – دکتر مرضیه حاجیپور ساردویی دکترای مدیریت رسانه در روزنامه رسالت نوشت :
چند روز پیش درباره «اخلاق در عصر صفر و یکها» نوشتم. لازم دیدم بحث را پیرامون «اخلاق در زندگی واقعی پستمدرن» ادامه دهم تا با شناخت قانون و تفاوت آن با اخلاق و ارزشهای اخلاقی، همه با هم دنیایی برای پاسداشت کرامت و حرمت انسانیت بسازیم.
در دنیای واقعی، حقوق قانونی متفاوتی وجود دارد که برارتفاع شخصیتی و رفتاری ما در جامعه و خانه، عرصه عمومی و خصوصی، حاکم است، اما به نظر میرسد اخلاق بهدلیل نحوه معرفی آن به جوامع، از پیچیدگی بیشتری برخوردار است. در جامعه قوانینی وجود دارد که مردم از آن تبعیتمیکنند. اما میان قانون و اخلاق تفاوت وجود دارد. قانون براقداماتی متمرکز است که برای اجرای مقررات لازم است و مجموعه قوانین و مقرراتی هستند که بوسیله قانونگذار وضع میشوند. در حالی که اخلاق شامل ارزشها، دستورالعملها واصولی است که مردم را در مورد چگونه زیستن یا نحوه رفتاردر یک موقعیت خاص آگاه و هدایت میکند. برای توصیف اخلاق میتوانیم بگوییم، اخلاق مجموعهای از اصول و استانداردهایی است که چگونگی و نحوه رفتار مردم را تعیین میکند. همچنین میتوان اخلاق را به عنوان نظامی تعریف کرد که از ارزشهای خاص تشکیل شده و به تشخیص درست از اشتباه کمک میکند.
اخلاق سیستمی از باورها درباره درست و خوب بودن درمقایسه با نادرست یا بد است. رشد اخلاقی به تغییراتی درباورهای اخلاقی اطلاق میشود که فرد با بزرگتر شدن و بلوغبه دست میآورد. باورهای اخلاقی با رفتار اخلاقی در پیوندهستند، اما با هم یکسان نیستند؛ به این معنی که «میتوانکاری را درست دانست، اما در واقع، آن را انجام نداد».
مردم اغلب در سراسر دنیا بر اخلاق تاکید میکنند. در حالی که تعداد زیادی از افراد نگرانیهای مختلفی برای اینکه چه چیزی درست و چه چیزی غلط است، دارند، تعداد زیادی از افراد طنابهای اخلاقی خود را در طول سالهای زندگی سست میکنند. ارزشهای اخلاقی نشاندهنده شخصیت هر فرد است. هنگامی که ارزشها درست و قابل قبول باشند، فرد دارای شخصیت محکمی است.
همانطور که میتوانیم اخلاق خوبی داشته باشیم و به انسانهای اطراف خود در فضای عمومی و خصوصی محبت و کمک کنیم، میتوانیم اخلاق بدی داشته باشیم و بر محیط اطراف خود تأثیر منفی بگذاریم. رفتار اخلاقی برای نوع بشرضروری است و برای هنر متقاعدسازی حیاتی است. این رفتار اخلاقی با هنر متقاعدسازی مؤثر و ایجاد اعتماد متقابل آغاز میشود و با مسئولیتپذیری رفتار و کنش پایان مییابد.
اهمیت رفتار اخلاقی در بنیانهای اساسی بشر دیده میشودو پیشرفت بشر را بنیان مینهد. ما به عنوان فرد در نظمهایاجتماعی که میسازیم، با معیارهای اخلاقی خود هدایت میشویم.
اخلاق به دو دسته غایتگرا و وظیفهگرا تقسیم میشود. اخلاق فضیلتمدار در دسته غایتگرا قرار میگیرد و اخلاق کانتی از نوع اخلاق وظیفهگرا است.
اخلاق وظیفهگرا گاهی به عنوان اخلاق مبتنی بر «وظیفه» یا«تعهد» یا «قاعده» توصیف میشود، زیرا قوانین «شما را به وظیفهتان ملزم میکنند».
در فلسفه اخلاق معاصر، اخلاق وظیفهگرا یکی از آن دستهنظریههای هنجاری و علمی است که با مجموعه وظایف و اصول اخلاقی مربوط به هر حرفه، تجارت یا محیط کار سروکار دارد و به انتخابهایی میپردازد که از نظر اخلاقی الزامی، ممنوع یا مجاز هستند. به عبارت دیگر، اخلاق وظیفهگرا، مجموعه اخلاقیاتی است که انتخابهای ما را در مورد آنچه باید انجام دهیم، هدایت و ارزیابی میکند.
اخلاق وظیفهگرا استانداردهای حاکم بر رفتار و عملکرد در حوزه حرفهای را تعیین میکند. بر اساس آن، فرد حرفهای ملزم به داشتن مسئولیتهای خاصی در رابطه با اعمال مربوط به زمینه کاری خود است. به این ترتیب، علمی است که بر تمام رفتارها و اعمالی متمرکز میشود که تحت پوشش قانون یا تحت کنترل قوانین عمومی نیستند. به عنوان مثال، روزنامهنگاری به آن مجموعه وظایفی گفته میشود که روزنامهنگاران در انجام حرفه خود دارند و بر دو اصل اساسی مانند مسئولیت اجتماعی و صحت اطلاعات استوار است وعدم رعایت این اصول اخلاقی مجازات یا مجازاتهایی را به دنبال دارد.
اما از سوی دیگر، اخلاق فضیلت رویکردی به اخلاق است کهبر شخصیت فرد به عنوان عنصر کلیدی تفکر اخلاقی تأکید میکند. احیای اخلاق فضیلتمدار در عصر افول مدرنیته و ظهور پست مدرنیسم و در نتیجه ناکامی سایر نظریههای مدرن اخلاقی در دستیابی به طرحی نو، در جهت احیای ارزشهای اخلاقی برای نجات انسانیت ضروری به نظر میرسد. در روزگار غربت اخلاق و سرمازدگی وجدان اخلاقی با مثله کردن حقیقت انسانیت، حرکت بر محوریت فضایل اخلاقی لازمه نجات بشر از ورطه سقوط به چاه بیانتهای عدم است.
بنابراین، ارزشهای اخلاقی ارزشهای خوبی هستند که برای کمک به مردم برای داشتن یک زندگی منظم لازم است. ارزشهای بزرگ اخلاقی مانند راستی، آزادی، صداقت،انصاف، مهربانی، ادب، احترام، درستکاری، دانستن وظایف،انفاق، شفقت و غیره زمانی که به درستی عمل میکنند، در یکچیز مشترک هستند. آنها محافظت از زندگی یا افزایشدهندهزندگی برای همه هستند.
ارزشهای انسانی بر اساس اخلاق فضیلتمدار ساخته شده و به نسلها دیگر انتقال مییابد. اخلاق خوب همیشه نسلهای بهتری را در آینده ایجاد میکند. اما وقتی اخلاق به طور مستمر کمرنگ میشود، نسلهای آینده، بر اساس جامعهپذیری در منزل و از پدر و مادر، تمایز روشنی بیندرست و نادرست نخواهند داشت.
ارزشهای اخلاقی شخصیت یک فرد را نشان میدهد. وقتی ارزشها درست و قابل قبول باشند، فرد در زندگی انسان درستی خواهد بود.
اخلاق به فرد کمک میکند تا خود را در موقعیتها نگه دارد و به درستی با موقعیتها برخورد کند. مواقعی پیش میآید که اتفاقی برای انسان میافتد و آرزو میکند کاش میتوانست آنطور که شایسته طرف مقابل است، پاسخ دهد، اما به دلیل اصول اخلاقی، مجبور میشود مسیر دیگری را انتخاب کند. آنطور که مردم فکر میکنند، اخلاق موضوع سبکی نیست. جامعه باید ارزشهای مناسبی برای حفظ بشریت و کرامت و حرمت انسانی مد نظر داشته باشد تا دنیای بهتری ساخته شود.
با وجودی که این فضیلتها ریشه در دنیای درون افراد دارند و میتوان آنها را گنج درون نامید، اما خود این دنیای درون نسبت به جامعهشناسی که تعامل فرد و جامعه را در تمام لایههای ظریف آن ردیابی میکند، بیتفاوت نیست. در واقع، دنیای درون مستقل از بیرون توسعه نمییابد. از این رو، اخلاق اهمیت دارد؛ نه به این دلیل که «ما بتوانیم» از نظر فلسفی آن را درک کنیم، بلکه برای اینکه بتوانیم «نحوه زندگی و دنیای خود را در این زمانه بیهویتی پستمدرنیسم بهبود بخشیم».
بیشتر بخوانید: