جمهوریت : در مورد موضعگیریهای سیاسی این روحانی سالخورده که متولد سال ۱۳۰۵ است، حرف و حدیث بسیار است، اما چیزی که کمتر به آن پرداخته و از آن سخن گفته شده، زندگی شخصی اوست. احمد جنتی، زاده روستای لادان در حاشیه اصفهان است. این روستا که البته در پی گسترش شهر، به یکی از محلههای اصفهان تبدیل شده در غرب این شهر قرار دارد و از جنوب به محله گورتان و خیابان آتشگاه و از شمال به خیابان کهندژ و محله ولدان و جاوان بالا منتهی میشود.
احمد جنتی در دهه ۳۰، به قم مهاجرت کرد و چنانکه پسرش علی روایت کرده، در سال ۱۳۴۴ در خیابان صدوق این شهر، خانهای به بهای ۱۳ هزار تومان خریداری کرد که هماکنون نیز متعلق به اوست و آن را – به جز دو اتاق که برای خود نگه داشته تا مواقعی که به قم میرود در آن ساکن شود- اجاره داده است. علی جنتی روایت میکند که پدرش در آن زمان ماهی ۶۰ تومان از مرحوم آیتالله بروجردی شهریه میگرفته و زندگی سختی داشته است. به همین دلیل برای تامین هزینههای خانوادهاش در ماههای رمضان و محرم و صفر، به روستاهای اطراف رفسنجان، آبادان، اهواز و حتا جزیره خارک سفر میکرده و به منبر میرفته است.
آیتالله جنتی پس از انقلاب و تصدی دبیری شورای نگهبان به تهران آمد و در خانهای کنار ساختمان شورای نگهبان ساکن شد. در همین خانه بود که او در اوایل دهه ۶۰ چندسالی با مرحوم آیتالله خزعلی بهطور مشترک زندگی میکرد. آیتالله خزعلی بعدها از آن خانه نقل مکان کرد، اما جنتی همچنان در همان خانه ساکن است.
نام همسر نخست آیتالله احمد جنتی، مرحوم صدیقه مظاهری (جاننثاری) بود که در سال ۱۳۹۴ به دلیل کهولت سن و ایست قلبی درگذشت. آیتالله جنتی پس از فوت همسرش دوباره ازدواج کرد. علی جنتی در این باره گفته است: «چون سن ایشان بالاست و نیاز به مراقبت دارند، بعد از فوت والده، من یا برادرم باید شبها در کنار ایشان میماندیم یا ایشان را به منزل خودمان دعوت میکردیم که شبها تنها نباشند و امکان مراقبت از ایشان فراهم شود. این وضعیت نمیتوانست ادامه پیدا کند. باید فردی دائما از ایشان مراقبت میکرد…»
جنتی پژو سوار میشود
یکی از ماجراهای حاشیهای جالب در مورد آیتالله جنتی، داستان خودرویی است که او برای رفت و آمد از آن استفاده میکند. ماجرا از این قرار بود که سال ۹۲ هاشمی رفسنجانی برای ثبت نام در انتخابات ریاست جمهوری با تیم حفاظت و خوردوی بنز ضد گلوله به وزارت کشور رفت. پس از آن بود که آیتالله جنتی در خطبههای نماز جمعه به او تاخت و گفت: «رئیس جمهور باید ساده زیست باشد و ساده زیستی را هم باید از خودش شروع کند یعنی اینکه خانه، وسایل زندگی اش، و ماشینی که سوار میشود ساده باشد کسی که شعار ساده زیستی میدهد، اما ماشین بنز سوار شود درد مردم را نمیفهمد و نمیفهمد که میگویند گرسنهام یعنی چه دلش به حال طبقه محروم نمیسوزد.»
این سخن او با واکنشهای منفی بسیاری همراه شد از جمله علی مطهری با «غیرمنطقی» خواندن این سخنان گفت: «فکر نمیکنم بنز آقای هاشمی گرانتر از پژوی آقای جنتی باشد. آقای جنتی میگوید به کسی که سوار بنز میشود رای ندهید، ولی بحث برسر این است که اگر برخی مقامات سوار بنز میشوند، این کار بنا بر تشخیص تیم حفاظت انجام میشود. از طرف دیگر بنزهایی که این مقامات سوار میشوند، بنزهای ۲۰، ۳۰ سال پیش است که قیمتش در حد پراید است.»
سرنوشت متفاوت پسران یک آیتالله
آیتالله جنتی ۴ پسر به نامهای علی، حسن، حسین و محمد داشت که اکنون سه تن از آنها در قید حیات هستند. دو تن از پسران او – حسن و محمد- چندان در سیاست فعال نیستند و زندگی سادهای دارند. حسن همچنان در اصفهان است و به نجاری مشغول است و محمد نیز که مدتی به شغل برقکاری مشغول بوده، کارمند سازمان تبلیغات اسلامی تهران است.
علی و حسین، اما هر دو آغشته سیاست شدند و البته هر کدام به راهی متفاوت رفتند. علی جنتی که متولد ۱۳۲۸ است و اکنون خود مردی سالخورده به شمار میرود، ابتدا به حوزه رفت و مانند پدرش معمم شد. او پیش از انقلاب جذب گروههای مذهبی مخالف حکومت شاه شد و پس از انقلاب به حزب جمهوری اسلامی پیوست. او که بعدها اغلب بدون لباس روحانیت در انظار ظاهر میشد، از نظر گرایش سیاسی به طیف مخالف پدرش از جمله مرحوم آیتالله اکبر هاشمی رفسنجانی گرایش یافت. علی جنتی در دهه ۶۰ و ۷۰ به ترتیب استاندار خوزستان و خراسان شد. در زمان استانداری او در خراسان بود که ناآرامیهای خونین حاشیهنشینان شهر مشهد در سال ۱۳۷۱ رخ داد.
علی جنتی سپس به سفارت ایران در کویت رفت. پس از به قدرت رسیدن محمود احمدینژاد، از کویت فراخوانده و معاون سیاسی وزیر کشور در زمان وزارت مصطفی پور محمدی شد. ماندن او در این سمت دیری نپایید و به دلیل اختلاف با محمود احمدینژاد کنارهگیری کرد. آخرین سمت رسمی علی جنتی، وزارت ارشاد در دولت نخست حسن روحانی بود که آن هم به دلیل فشارهای جناح اصولگرا سرانجامی بهتر از استعفا پیدا نکرد.
علی جنتی اختلاف نظر شدید خود با پدرش را اینگونه روایت کردهاست: «در دوره آقای احمدینژاد، خیلی بحث سیاسی داشتیم و همیشه هم در دو جبهه بودیم. بعد از آن، من دیگر بحث نمیکنم، چون ممکن است به جدال بینجامد و احترام ایشان خدشهدار شود.»
در فیلم «ماجرای نیمروز» که به داستان درگیری و تعقیب و گریز نیروهای امنیتی با سازمان مجاهدین میپردازد، سکانسی هست که به ماجرای فوت حسین، پسر آیتالله جنتی – البته بدون اشاره مستقیم به نام وی- اشاره میشود؛ نیروهای امنیتی در این سکانس پس از ورورد به یکی از خانههای تیمی مجاهدین خلق و درگیری با ساکنان آن، متوجه میشوند که یکی از کشتهشدگان، فرزند یک آیتالله مشهور و از مقامات ارشد نظام است.