جمهوریت : قتلهای ناموسی، اگرچه پرشمار است و هر سال صدها زن را به کام مرگ میفرستد، اما کمتر در رسانهها و افکار عمومی جامعه به آن پرداخته میشود. اخیرا دختر ۱۴ ساله لرستانی به نام مبینا سوری با انگیزههای ناموسی به قتل رسید. اهالی بخش سوری لرستان که قتل ناموسی در آن اتفاق افتاد، انگیزه این قتل ناموسی را تعصبات بی پایه و اساس عنوان کردند. بررسی این قتل ناموسی در جریان دستور قضایی قرار دارد.
قتلهای ناموسی داستان پر اشک و آهِ امروز و دیروز نیست و سالها است که هر از گاه زنی در گوشهای به بهانهی غیرت مردان خانوادهاش کشته میشود. قتلهای ناموسی در ایران، نه اتفاق تازهای هستند و نه تعدادشان افزایش یافته است. هر چند هیچ تحقیق ملیِ جامعی دربارهی این قتلها وجود ندارد، اما از همان پچپچهایی که دهان به دهان میپیچند و به خبر تبدیل نمیشوند، میدانیم که هر سال صدها زن در نقاط مختلف ایران به بهانهی ناموس و غیرت کشته میشوند.
ماجرا، اما فقط کشته شدن این زنان یا حتی کشته شدن آنان در «خانه» و به دست مردان خانوادهی خودشان نیست.
«خانه» در همه جای جهان یکی از ناامنترین مکانها برای زنان است و زنان بیشتر از همه جا در خانههای خود به قتل میرسند. در قتلهای ناموسی، اما قاتل و همدستان خانگیاش میخواهند که زن را به مثابهی لکهی ننگی از بین ببرند. به همین علت است که در بسیاری از موارد، آنها را سربهنیست میکنند. گاه نیمهشب زن را دفن میکنند و میگویند که گم شده و از او خبر نداریم. گاه میگویند که خودکشی کرده و گاه او را مجبور به خودکشی میکنند.
در خشونتهای خانگیای که به قتل زنان میانجامد، مرد اغلب در یک تصمیم لحظهای و از سر خشم، زن را به قتل میرساند و هیچکس خشونت او را تأیید نمیکند.در قتلهای ناموسی، اما از مدتها قبل برای کشتن زن برنامهریزی و همدست پیدا میشود. گاه نقشههای جمعی کشیده میشود و حتی دیگر زنان خانواده در کنار مردان قاتل میایستند. زنی که قربانیِ غیرت مردانه میشود، اغلب بارها و بارها تهدید به قتل شده و میداند که هیچ حامیای در خانه و خانواده ندارد. مرد و مردان قاتل هم میدانند که برای این زنکشی مجازات سنگینی در انتظارشان نیست. به همین علت در بسیاری از مواقع، قاتل با افتخار به میانهی میدان میرود و میگوید: «من کشتمش.»
اما یک سویهی کمتر مورد توجه قرار گرفته در قتلهای ناموسی، شورش و طغیان زنان در برابر ساختار نابرابر و ضدزن است. طغیانی که از سوی فرهنگ مردسالار حاکم بر جامعه تحمل نمیشود و در فقدان حمایتهای قانونی و اجتماعی از این زنان، به کشته شدن آنها ختم میشود. هر چند بسیاری از قربانیان قتلهای ناموسی به علت شک و تردیدهای اثباتنشده کشته میشوند، اما اغلب آنها پس از مخالفت با ازدواج اجباری، درخواست طلاق، داشتن روابط دوستانه خارج از ازدواج، فرار از خانه و در یک کلام رد کردن خط قرمزهای مردان خانواده، به قتل میرسند. در بسیاری از قتلهای ناموسی، مردان خانواده فقط مشکوک میشوند که زن با مردی دیگر در رابطه است و اغلب بدون آنکه حتی فرصت پاسخگویی به زن بدهند، او را به قتل میرسانند.
به نوشتهی خبرگزاری ایرنا، ۲۰ درصد از کل قتلها در ایران و ۵۰ درصد از قتلهای خانوادگی، قتلهای ناموسی است و سالانه بین ۳۷۵ تا ۴۵۰ مورد قتل ناموسی در کشور ثبت میشود. از میان این صدها زن، شاید فقط خبر دهها تن از آنها به رسانهها برسد. کشته شدن زنان در کردستان و خوزستان و سیستان و بلوچستان و شهرها و روستاهای فقیر و دور از مرکز، خبر مهمی برای رسانهها و مخاطبانشان محسوب نمیشوند.
تغییر و تدوین قوانینی برای محافظت از جان و امنیت زنان، یکی از مهمترین قدمها برای توقف زنکشی به بهانهی ناموس است، اما حتی تغییر قانون هم با همهی ضرورتی که دارد، به تنهایی چارهی کار نیست. قتلهای ناموسی، ریشههای عمیقی در فرهنگ و روابط اجتماعی دارد و تکان دادن بنای مستحکمی که زنان را به کام مرگ میفرستد، نیازمند فعالیت فرهنگیِ گستردهای از سوی جامعه و رسانههای جمعی است.
بسیاری از مردانی که چنین خشونتهایی را اعمال میکنند، نه تنها از تأیید جامعهی اطراف خود قدرت میگیرند، بلکه در بسیاری مواقع تحت فشار جامعه و از ترس آنکه بیغیرت خطاب شوند و آبرویشان به باد رود، دست به چنین خشونتهایی میزنند. دگرگون کردن این مفاهیم از یک سو و ساختن فضایی امن و حمایتگر برای زنان و دخترانی که در معرض چنین خشونتها و فشارهایی هستند، شاید راهکاری موقت برای این زخم کهنه باشد.