جمهوریت : غلامرضا بنی اسدی، روزنامه نگار در یادداشتی با عنوان «خدا مهاجرانی را با ۵۰ هزار شهیدِ طالبان محشور کند!» نوشته است: با این شیب و شتابی که در پیش گرفته بودند برخی افراد برای تطهیر طالبان، معلوم بود که کار به تقدیس هم خواهد کشید. پیش بینی ای که خیلی زود محقق شد آن هم از لندن در توئیتی که امضای عطاالله مهاجرانی داشت.
او کشتههای طالبان را “شهید” خواند بی آنکه بگوید قربانیان طالبان را، هزارههای مظلوم را، دانشجویان پرپر شده را و بسیاری از مردم رنج کشیده افغان را چه باید نام نهاد. اگر طالبان شهید اند پس قربانیان شان چه عنوان میگیرند؟! راستی چه عجلهای دارند برخیها که کاسه، کاسه از چشمه آبروی خود برمی دارند و پی تطهیر، بر سر و روی طالبها میریزند و چه شتابی گرفته است آقای لندن نشین که به تقدیس شان پرداخته است.
با خواندن خبرهایی از این دست، یاد پند حکیم ناصرخسرو افتادم که گفت:
من آنم که در پای خوکان نریزم
مراین قیمتی لفظ در دری را…
خدا بیامرزی اش دادم که با این “گفت”، تعلیم مان کرد که به روزگاران باید مراقب باشیم که کلمات مان، قیمتیترین داشته مان، علفِ آخورِ خوکان نشود. حال مانده ایم که چطور مهاجرانی_ که روزگاری به ادب و قدرشناسی کلمات میشناختیمش – امروز مفاهیم بلند و معرفتی را – که قیمتیترین گنج عالم و آدم است – چنین گشاده دستانه پای طالبان میریزد؟ او از رهگذار تقدیس طالبان به دنبال چیست؟
چه بن بستی را میخواهد به روی خود بگشاید که چنین پرهزینه به میدان آمده است؟ او را نا آشنا با فرهنگ نهج البلاغه نمیدانیم، اما او نخوانده است که حضرت علی (ع) در حکمت ۱۵۴ نهج البلاغه میفرمایند: ”هر کس به عمل قومی راضی باشد مثل این است که جزء همان قوم باشد” آیا او و هم اندیشان او.
او و کسانی که به تطهیر طالبان مشغول اند حاضر اند در صف طالبان تعریف شوند؟ این کلام روشن امام رضا (ع) است که: “کسی که از صحنه کاری غایب باشد، اما به ان کار راضی باشد، همچون کسی است که در صحنه عمل حاضر بوده و ان را انجام داده است. ” امید واریم آقایان با تامل بیشتر قلم زنند و سخن بگویند.
بیشتر بخوانید:
تقدیس طالبان توسط عطاءالله مهاجرانی: طالبان بیش از ۵۰ هزار شهید داد