تاریخ : یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت , ۱۴۰۳ Sunday, 5 May , 2024
12

قوچانی: دولت از رئیس‌جمهور عقب‌تر است

  • کد خبر : 94870
  • 15 خرداد 1399 - 14:28
قوچانی: دولت از رئیس‌جمهور عقب‌تر است

به گزارش جمهوریت ؛محمد قوچانی سردبیر روزنامه سازندگی و قائم‌مقام کمیته سیاسی حزب کارگزاران سازندگی ایران معتقد است اصلاح‌طلبان اراده‌ای برای ساخت آینده‌ای متفاوت ندارند. او تاکید می‌کند حق آرمانی جز جمهوری‌خواهی، میهن‌دوستی و دینداری نمی‌شناسم و رویایی جز جمع این سه آرمان ندارم و با وجود مرزبندی با مدافعان انقلابی‌گری حرفه‌ای، از یک انقلاب […]

به گزارش جمهوریت ؛محمد قوچانی سردبیر روزنامه سازندگی و قائم‌مقام کمیته سیاسی حزب کارگزاران سازندگی ایران معتقد است اصلاح‌طلبان اراده‌ای برای ساخت آینده‌ای متفاوت ندارند. او تاکید می‌کند حق آرمانی جز جمهوری‌خواهی، میهن‌دوستی و دینداری نمی‌شناسم و رویایی جز جمع این سه آرمان ندارم و با وجود مرزبندی با مدافعان انقلابی‌گری حرفه‌ای، از یک انقلاب دفاع می‌کنم و آن انقلاب اسلامی ایران در سال ۱۳۵۷ است که گفتمان آن همین میهن‌دوستی (استقلال)، جمهوری‌خواهی (آزادی) و دینداری (جمهوری اسلامی) بود.

قوچانی این سخنان را در گفت‌وگو با نشریه اینترنتی «حق» که به سردبیری حسین قدیانی در ۱۰۰ صفحه منتشر می‌شود، بیان کرده است.

مهم ترین بخش های گفت‌وگوی قوچانی با مجله حق راکه در روزهای ماه رمضان انجام شد را در ادامه می‌خوانید:

 

دعوای محمد قوچانی با اصول‌گرایان بیشتر روی اعصابش رژه می‌رود یا مجادله‌هایش با مشارکتی‌ها، چپ‌ها یا سلطنت‌طلب‌ها؟! و فراموش نکنید که معطوف بر عدم تعریف دقیق و عمیق اصلاحات توسط عقلای تشکیلات، این ۳ طیف هم خودشان را اصلاح‌طلب و حتی اصلاح‌طلب‌تر از حزبی چون کارگزاران و عنصری چون کرباسچی می‌خوانند!

سوال شما مرا به جواب هدایت می‌کند. اما از دکتر شریعتی وام می‌گیرم: از لحاظ گفتمانی و راهبردی، سلطنت‌طلبان و مارکسیست‌ها حریف ما هستند و اصول‌گرایان رقیب ما… اما با مشارکتی‌ها در رقابت با اصول‌گرایان «رقابتی در رقابت» داریم. البته از لحاظ تاکتیکی و تکنیکی هر چه خودی‌تر بیشتر لجم در می‌آید: از اصلاح‌طلبان برابر اصول‌گرایان و از اصول‌گرایان برابر انحلال‌طلبان… چون تجاهل‌العارف می‌کنند و با نادیده گرفتن هدف مشترک، خودی را می‌زنند از سر رقابت یا… و این دردناک است، چون به یاد ژولیوس سزار می‌افتم که روز ترور گفت: «بروتوس، تو هم!»

‌ بازتاب مصاحبه‌ی اخیر آقای کرباسچی توسط بعضی طیف‌های اصلاحات، چنان شدید و غلیظ بود که شما را به صرافت نگارش سرمقاله‌ی مطول اخیرتان انداخت که در آن شرح دادید منظور جناب کرباسچی، خیلی هم حالا «عبور از خاتمی» نبوده! آینده‌ی جریان اصلاحات به‌زعم شما چه خواهد شد؟!

متأسفانه اراده‌ای برای ساخت آینده‌ای متفاوت نیست. سرمقاله‌ی من هم وصیت‌نامه‌ای بیش نبود!

‌ واقعا آیا معتقد به ممنوع‌التفسیری آقای خاتمی توسط جماعتی از اصلاح‌طلبان- بالاتر از ممنوع‌التصویری ایشان توسط شورای‌عالی امنیت‌ملی- نیستید؟! خواهی‌نخواهی برداشت‌ها از مصاحبه‌ی آقای کرباسچی این بود که «تَکرار» را دیگر نباید تکرار کرد!

بالاتر نمی‌دانم اما حتما ممنوع‌التصویری آقای خاتمی نوعی تقدس به‌وجود آورده که به ممنوع‌التفسیری می‌انجامد. استدلال دوستان این است که وقتی چاپ عکس و خبر ایشان ممنوع است، چرا نقدشان می‌کنید و این دور باطل ادامه دارد.‌ای کاش می‌شد یک گفت‌وگوی انتقادی درون‌گفتمانی با آقای خاتمی داشت که در آن انصاف و ادب و انتقاد با هم رعایت می‌شد.

‌ آقای قوچانی! ساز و کار انتخابات در نظام جمهوری اسلامی «اصلها ثابت»ی دارد! آیا با وجود حضورتان در چندین و چند انتخابات در قبل و بعد ۸۸ هم‌چنان معتقدید آن سال تقلب شده بود؟! و از یاد نبرید که دور اول همین آقای روحانی- با چه اختلاف قلیلی- حکم ریاست‌جمهوری‌شان امضا شد!

من هرگز چنین ادعایی نکردم و اگر یک روز دیرتر بازداشت می‌شدم، سرمقاله‌ای که به صورت خودجوش(!) برای روزنامه‌ی «اعتماد ملی» نوشته بودم، منتشر می‌شد که گویای مواضع دقیق‌ترم بود. البته در سال ۱۳۸۹ در «مهرنامه» سرمقاله‌ی دیگری نوشتم که عنوانش گویای نقدم به جنبش سبز بود؛ «سیاست مرد به ز دولت اوست» اما وااسفا که در اوج تندروی راست و چپ، جایی برای میانه‌روی نیست.

‌ بگذارید شفاف بگویم؛ لازم است اقلا اصلاح‌طلبانی که خود را منصف می‌خوانند، در داوری درباره‌ی اصلاحات، حتما به نقد رفتار و گفتار خود در سال ۸۸ بنشینند و الا دعوایی- اگر نگوییم فتنه‌ای!- که قرار بود دامن نظام را بگیرد، این چنین کمانه می‌کند به خودشان! دقت شود! بحث انتخابات است و تهمت تقلب! و الا احمدی‌نژاد و احمدی‌نژادی‌ها، بیش از آن‌که از شما بغض داشته باشند، از ما کینه دارند!

من در حد ممکن این کار را کرده‌ام اما بدانید که هیچ نقدی تا یک نسل از آن نگذرد، مسموع نمی‌شود بلکه به توبه تعبیر می‌شود. اما در مورد احمدی‌نژادی‌گری… گرچه اسمش بر افتاده ولی رسمش هست در هر دو طرف… پوپولیسم راست و پوپولیسم چپ…

‌ انتخابات ۱۴۰۰ خیلی دور نیست! پیش‌بینی‌تان از نمره‌ی اصلاح‌طلبان در آن آزمون چیست، با توجه به شرایط فعلی؟! انصافا در دعوای اخیر، نهادی مثل شورای نگهبان و قانونی چون نظارت استصوابی کاملا بی‌گناه هستند و این دعوای خودتان است با خودتان! حالا البته می‌توان گفت؛ «نقد درون‌گفتمانی!»

اصلاح‌طلبان بعید است که به خود آیند، همان‌طور که اصول‌گرایان از خود بی‌خود شده‌اند. گناه نمی‌دانم اما «مجلس نیابتی» محصول مشترک هر دو شورا بود: شورای نگهبان و شورای اصلاح‌طلبان.

‌ شما سمتی هم در دولت آقای روحانی دارید! بفرمایید به شخص ایشان، نیز به کل دولت موسوم به اعتدال چه نمره‌ای می‌دهید؟!

در محدوده‌ی مقدورات داخلی و خارجی این دولت به مقصودش نرسید اما نمره‌ی خوبی می‌گیرد. با این حال اجازه بدهید پس از پایان دولت از موضع مستقل و بی‌شائبه‌ی جانبداری از دولت، بیرون از آن نمره بدهم…

‌ آیا حضور هم‌زمان در دولت و روزنامه شما را محافظه‌کار نکرده؟!

بله! و محافظه‌کاری نشانه‌ی عاقل شدن است (شوخی نمی‌کنم) چون فهمیده‌ام فقط نقد کردن هنر نیست.

‌ شما خودتان را مثل عصر دوم خرداد هنوز هم اپوزیسیون حکومت می‌خوانید؟! اساسا نسبت شما با نظام چیست؟! و آیا قبول دارید این نسبت هم- مثل اصلاحات- درست تعریف نشده؟!

من و قاطبه‌ی اصلاح‌طلبان هرگز- حتی در دوم خرداد- اپوزیسیون جمهوری اسلامی نبوده‌ام و نبوده‌ایم. اپوزیسیون اصول‌گرایان بوده‌ام و بوده‌ایم، اپوزیسیون اصول‌گرایان هستم و هستیم… من اصلاحات «در حکومت» را دنبال می‌کنم، نه «بر حکومت.»البته این واژگان نیازمند تعریف دقیق است که باید بیشتر درباره‌شان نوشت. اما حتی «اصلاح قانون اساسی» به عنوان «سقف اصلاح‌طلبی» در حکومت یک معنا دارد؛ «بهبود و توسعه‌ی کارآمدی جمهوری اسلامی» و بر حکومت معنایی دیگر دارد؛ «انحلال‌طلبی.»هدف غایی اصلاح‌طلبی در حکومت، نه جانشینی حکومت که بهبود حکمرانی به سود جامعه و کشور است. من آرمانی جز جمهوری‌خواهی (نه دموکراسی پوپولیستی) میهن‌‌دوستی (نه ملی‌گرایی شوونیستی) و دینداری (نه بنیادگرایی) نمی‌شناسم و رؤیایی جز جمع این سه آرمان ندارم و با وجود مرزبندی با مدافعان انقلابی‌گری حرفه‌ای و مخالفت با شورشی‌گری مدام، از یک انقلاب دفاع می‌کنم و آن انقلاب اسلامی ایران در سال ۱۳۵۷ است که گفتمان آن همین میهن‌دوستی (استقلال) جمهوری‌خواهی (آزادی) و دینداری (جمهوری اسلامی) بود و با همه‌ی انتقادات به دولت‌های جمهوری اسلامی، آن را بر سلطنت‌طلبان و مارکسیست‌ها و مارکسیست‌های اسلامی و تروریست‌های حرفه‌ای و حتی لاییک‌ها (که هیزم بنیادگرایی را فراهم می‌کنند) ترجیح می‌دهم. در یک نظام لاییک موضع من به عنوان یک جمهوری‌خواه مسلمان و ملی، مبارزه‌ی قانونی و پارلمانی خواهد بود، همچون همه‌ی دموکرات‌های مذهبی که دیانت و سیاست را در بستر دموکراسی به‌هم می‌آمیزند، نه چون لاییک‌ها و نه مانند بنیادگرایان… نهاد فقاهت و مرجعیت دینی (در تداوم امامت) راهنمای این دینداری و مسلمانی (نه دین‌گرایی و اسلام‌گرایی) است که مستقل از قانون اساسی وجود داشته و خواهد داشت و «اسلام منهای روحانیت» و «روحانیت منهای اسلام» را قبول ندارم اما روحانیت را نیازمند اجتهادی مدام می‌دانم که می‌توان آن را همان نواندیشی دینی (روشنفکری درون‌دینی، نه برون‌دینی) خواند. مدافع فرهنگ و تمدن اسلامی- ایرانی هستم اما نه غرب‌گرا هستم و نه غرب‌ستیز. استیلای غرب را قبول ندارم و طرفدار جدی استقلال هستم اما استقلال را در انزوا نمی‌جویم. شعار «نه شرقی، نه غربی» را کاملا قبول دارم و به قول مدرس/ مصدق مدافع سیاست خارجی عدمی هستم و موازنه‌ی منفی در سیاست خارجی ایران. مذهب شیعه و زبان فارسی را دو سرمایه‌ی ملی ایران می‌دانم و عظمت ایران را در اسلام و توسعه‌ی اسلام را در تقویت ایران می‌دانم که این دو چون شیر و شکر به هم آمیخته‌اند… (شهادتین کافی بود)؟!

‌ بابت صراحت در سؤالات، عذر می‌خواهم! شما هم می‌توانید در جواب‌ها صریح باشید! آقای قوچانی! آیا می‌توان در عین ابراز علاقه و بلکه عشق به قاسم سلیمانی، حتی در حد کم‌ترین جملات هم در مدح سایر شهیدان و رزمندگان مدافع حرم ننوشت؟! این چیزها را مخاطب روزنامه‌خوان شما آیا تعبیر به تضاد نمی‌کند؟! مثلا بفرمایید از مقطع شهادت حاج‌حسین همدانی تا شهادت حاج‌قاسم، روزنامه‌ی «سازندگی» چه متنی را در مدح کدام شهید مدافع هم‌زمان و توأمان حرمین ایران و اسلام منتشر کرده؟! این نادیده‌گرفتن‌ها آیا نادیده‌گرفتن حق و حقیقت نیست؟! و آیا منبعث از همین چیزها نیست که حتی مخاطب معتدل شما هم گاهی از تیترهایی که برای سردار دل‌ها می‌روید، دچار بهت می‌شود؟!

«ادبیات پایداری» نویسنده می‌خواهد که در بین ما اصلاح‌طلبان کم است، چون تشویق نمی‌شود. البته سابقه‌ی اصلاح‌طلبان در دفاع از میهن و دین، کم از اصول‌گرایان نیست اما ما واقعا کم‌کاری کرده‌ایم. هرچند ما از «شرق» تا «سازندگی» به این موضوع توجه کرده‌ایم که البته به حد کافی نبوده است. شخص من البته سال‌ها قبل از شهادت حاج‌قاسم درباره‌ی استراتژی «عمق راهبردی» مقاله‌ی نظری نوشته‌ام و ستایشگر شهید سلیمانی، تنها پس از شهادت ایشان نبوده‌ام. گفت‌وگو با محمود دولت‌آبادی پنج سال قبل از شهادت ایشان بود که گفت: «ما هم ظریف می‌خواهیم، هم سلیمانی» و من قبل از آن در مجله‌های «صدا» و «مهرنامه» مفصل درباره‌ی این اندیشه‌ی راهبردی سرمقاله نوشته‌ام که موجود است.

‌ قائل به انفکاک سلیمانی از مبحث مقاومت که نیستید؟!

بدیهی است و البته در پاسخ بالا به آن اشاره کرده‌ام که دفاع ما از شهید سلیمانی، گفتمانی و راهبردی است، نه تاکتیکی و تکنیکی… ان‌شاءالله کتابی درباره‌ی این راهبرد در دست نشر دارم که دفاع از میهن‌دوستی در بستر دین‌داری و آزادی‌خواهی است. من به مبانی اندیشه‌ی خواجه نصیرالدین توسی در نظریه‌ی موازنه‌ی مثبت اشاره کرده‌ام و از راهبرد احیای صفویه و ضرورت «نوصفوی‌گری» هم حرف زده‌ام… حتی جلوتر از اصول‌گرایانی که حاج‌قاسم را می‌خواهند مصادره کنند… حاج‌قاسم نماد میهن‌دوستی در بستر دین‌داری است، نه اینترناسیونالیسمی که اوج آن داعش است. حاج‌قاسم قهرمان مبارزه با بنیادگرایی است…

‌ مهم‌ترین نقد محمد قوچانی به حسن روحانی؟!

چون می‌توانم نقدهایم را به شخص رئیس‌جمهور بگویم و بنویسم و ایشان هم استقبال می‌کنند، ترجیح می‌دهم آنها را عمومی نکنم و این کار را غیر‌اخلاقی و غیر‌حرفه‌ای می‌دانم.

‌ بفرمایید آیا موسم شکایت‌های متعدد این دولت از اهل قلم هیچ متذکر ایشان می‌شدید؟!

بله! و حتی پیگیری کردم که شکایت‌ها پس گرفته شود و البته نیازی به تبلیغات نیست.

‌ الان دقیقا نقد اصلی شما به این دولت چیست؟!

اینکه دولت از رئیس‌جمهور عقب‌تر است.

‌ قبول دارید «سازندگی» نسبت به سایر روزنامه‌هایی که سردبیرش بوده‌اید، کم و کیف پایینی دارد؟! گویی کمی سرشلوغ شده‌اید!

همیشه این‌طور نبوده است، به‌خصوص در سال اول. اما با کاهش صفحات و کاهش هزینه‌ها و عدم توسعه‌ی کار، نوعی روزمره‌گی به وجود آمده است. اتفاقا «سازندگی» روشن‌ترین کار سیاسی من بوده است و هنوز هم به نظرم سیاسی‌ترین و راهبردی‌ترین روزنامه است و از بازتاب‌ها می‌توان فهمید تا چه اندازه مهم است و در بعد فرهنگی هم کارهای خوبی در «سازندگی» شده که «سازندگی آدینه» مهمترین آن است.

‌ از این نمی‌ترسید که شما را فقط و فقط بولتن یا ارگان حزب کارگزاران بخوانند؟! شاید بگویید این اتفاقا حسن روزنامه‌ی «سازندگی» است!

این هدف «سازندگی» است که متأسفانه هرگز به آن نمی‌رسد، چون کارگزاران بیش از آنکه اهل حرف باشند، اهل عمل هستند و این در رسانه- برخلاف عرصه‌ی مدیریت کشور- نقطه‌ضعف آنان است.

‌ نه من ۸۸ فکر می‌کردم که روزی در مدح قالیباف بنویسم، نه احتمالا شما در ۷۶ فکر می‌کردید روزی گرداننده‌ی ارگان رسمی کارگزاران باشید! و از همه جالب‌تر این‌که من نیز در «سازندگی» یادداشت نوشته‌ام و شما در «حق!»من که از فردای خودم هم بی‌خبرم ولی محمد قوچانی ۲۰ سال دیگر کجاست؟!

خدا می‌داند. اگر خواست من از خدا را بخواهید، در دفتر کار مجله‌ای مستقل که دفتر نشر کتاب هم باشد و برای یک برنامه‌ی هفتگی تلویزیونی هم تولید محتوا کند.

 

 

لینک کوتاه : https://jomhouriat.ir/?p=94870

برچسب ها

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰