جمهوریت: مهدی کیایی ؛ طبقه متوسط نقشی برجسته در توسعه سیاسی و فرایندهای انتخاباتی دارد. از نگاه بسیاری از صاحبنظران مسائل سیاسی و اجتماعی، هر زمان طبقه متوسط ضعیف و لاغر شده، روند توسعه سیاسی کند شده و به محاق رفتهاست.
جامعهشناسان اعضای طبقه متوسط ایران را به دو گروه «سنتی» (متقدم) و «جدید» (متاخر) تقسیمبندی می کنند که هر کدام از این دو گروه خود در برگیرنده چندین قشر، شان و منزلت اجتماعی است.
جمهوری اسلامی ایران به عنوان نظامی مردمسالار در زمره کشورهایی است که نرخ مشارکت بالایی را در انتخابات گذشته تجربه کردهاست. این مساله به نوعی نشانه بالا بودن میزان تعهد سیاسی مردم ایران و قبول مسوولیت فردی و اجتماعی آنان است. در واقع، مردم با حضور گسترده در انتخابات، میتوانند دیدگاه خود را درباره تصمیمهای مهمی که در کشور گرفته می شود ابراز کنند و در امور اجتماعی و سیاسی جامعه خود سهیم شوند.
در این میان، طبقه متوسط نقشی برجسته در توسعه سیاسی و انتخابات دارد. از این طبقه با نامهای مختلف و تعابیر متفاوتی یاد شدهاست و هر کس از دریچه و زاویهای خاص به آن مینگرد. عدهای از نظر توسعه سیاسی آن را موتور محرکه دموکراسی میدانند و گروهی دیگر از نظر توسعه اقتصادی طبقه متوسط را عامل توسعه و تولید می خوانند؛ البته دستهای هم به نوعی تلفیق در کارکرد این طبقه معتقدند.
در واقع اگر کل طبقات جامعه را تقسیمبندی کنیم، باید اینگونه عنوانبندی کنیم که طبقه بالای جامعه حامل سرمایه اقتصادی است. طبقه متوسط نیز باید مولد و حافظ سرمایه اجتماعی باشد.
جامعهشناسان اعضای طبقه متوسط ایران را به دو گروه «سنتی» (متقدم) و «جدید» (متاخر) تقسیمبندی می کنند که هر کدام از این دو گروه خود در برگیرنده چندین قشر، شان و منزلت اجتماعی است. در این تقسیمبندیها باید دید که کدام طیف از طبقه متوسط مشارکت بیشتری در عرصههای مختلف خواهد داشت.
همانگونه که پیشتر اشاره کردیم نقش طبقه متوسط در انتخابات جدی است و بررسی تاریخچه انتخابات در برهه های مختلف نیز گویای جایگاه مهم و کلیدی این طبقه در انتخابات ادوار گذشته است. به باور برخی تحلیلگران طبقه متوسط در ادوار مختلف انتخابات ایران، نقشی پیشرو داشته است. از این رو جریانهای سیاسی همواره توجهی ویژه به این طبقه داشتهاند.
با این حال گروهی بر این باورند که طبقه متوسط در ایران ساختارمند نیست، چرا که طبقه متوسط را دارای لایهها و طیفهای استوار و ساختارمند نمیدانند. از این رو این طبقه را دارای وضعیت سیالگونه و در نوسان حرکت به سمت طبقات دیگر ارزیابی میکنند. به عبارت دیگر معتقدند که این طبقه دارای موقعیتمندی و رویکرد ثابتی نیست و علت آن را در رشد و توسعه نامتوازن میبینند. در مقابل، گروهی دیگر معتقدند که طبقه متوسط، رویکرد و دغدغههای ثابت دارد. این عده جایگاه ویژه طبقه متوسط در فرایند توسعه را مطرح میکنند و این طبقه را موتور توسعه کشور میدانند.
نظر به این که اعضای طبقه متوسط بخش مهمی از قشر خاکستری انتخابات را شکل میدهند، نقش تعیین کنندهای در پیروزی نامزدهای انتخابات دارند. از این رو جریانات و گروههای سیاسی سعی میکنند تا سبد رای طبقه متوسط را جذب کنند. بنابر این در شعارها و برنامههای خود مطالبات این طبقه را در دستور کار خود قرار میدهند.
جریانات و احزاب اصلاحطلب طی سالیان گذشته بیشترین سرمایهگذاری خود را روی طبقه متوسط جدید قرار دادهاند. این در حالی است که احزاب و جریانهای اصولگرا بیشتر روی جذب طبقه متوسط سنتی تکیه و تاکید دارند.
روندها حکایت از آن دارد که طبقه متوسط طی سالهای گذشته ضعیف شده و به سمت طبقات پایینتر فروغلتیده است. بر این اساس و به باور بسیاری از تحلیلگران، جریانهای سیاسی برای جلب توجه طبقه متوسط و جذب سبد رای این طبقه نیازمند توجه بیشتر به معیشت و مقوله عدالتند و شعارهای آزادیخواهی و توسعه سیاسی دیگر جذابیت های گذشته را ندارد و در اولویت پس از عدالت و رفاه قرار می گیرد.
یکی از مسائلی که نیازمند توجه جدی است، این است که هر زمان طبقه متوسط ضعیف و لاغر شده، روند توسعه سیاسی کند شده و به محاق رفته است. از آن جایی که این طبقه از اهمیت بالایی در پیشرفت کشور برخوردار است، باید بر تقویت این طبقه و نمایندگان آن کوشید