تاریخ : دوشنبه, ۲۸ خرداد , ۱۴۰۳ Monday, 17 June , 2024
2

عشق در اسلام چه جایگاهی دارد؟

  • کد خبر : 72620
  • 11 اردیبهشت 1398 - 9:34

به گزارش جمهوریت ; عقیق:مجمع البحرین می نویسد: «عشق محبتی است که از حد تجاوز کند و انسان را از حال عادی خارج نماید. پس هر مجتبی ملازم عشق نیست اما هر عشقی با محبت همراه است. انواع محبت ها در انسان وجود دارد، امّا همه آن ها در مرتبه عشق نیستند. دو دوست نسبت […]

به گزارش جمهوریت ;

عقیق:مجمع البحرین می نویسد: «عشق محبتی است که از حد تجاوز کند و انسان را از حال عادی خارج نماید. پس هر مجتبی ملازم عشق نیست اما هر عشقی با محبت همراه است. انواع محبت ها در انسان وجود دارد، امّا همه آن ها در مرتبه عشق نیستند. دو دوست نسبت به یکدیگر محبت دارند. مرید نسبت به مراد و مرشد خویش محبت دارد اما عشق محبتی دیگر است.

عشق در اصل از «عَشَقه » که نام گیاهی است که در فارسی به آن پیچک می گویند، گرفته شده است. این گیاه به هر چیزی برسد، دور آن می پیچد و به تدریج آن را در احاطه خود می گیرد. وقتی محبت شدت یابد و همانند پیچک جان و روح انسان را به تسخیر خویش در آورد، آن را «عشق» می نامند.

جالینوس حکیم می گوید. «در مغز انسان سه جایگاه ویژه قرار دارد: یکی مخزن تخیّل است. دومی جایگاه فکر و سومی ظرف ذکر و یادآوری است.»

عاشق به کسی گویند که لحظه ای خیال و فکر و ذکرش از معشوق جدا نباشد. عشق و محبّت و هجران معشوق  چنان قلب و جان و روح عاشق را مسخّر نموده که خواب و غذا را از او گرفته و او به چیزی جز معشوق نمی اندیشد و کسی جز او را نمی بینند. هر کس چنین نیست، عاشق نیست.(۱)

عشق” محبت شدید و علاقه خاص است. در قرآن کلمه عشق به صراحت نیامده، امّا از مفاهیم دیگری که معنای عشق را می رساند، نام برده شده است: “بعضی از مردم معبود هایی غیر از خداوند، برای خود انتخاب می کنند و آن ها را چون خدا دوست می دارند، امّا آن ها که ایمان دارند،‌عشقشان به خدا (از مشرکان نسبت به معبوهاشان) شدید تر است”.(۲)

در این آیه ، شدت حبّ و علاقمندی به عشق تفسیر شده است.

علاّمه مجلسی می فرماید: عشق به معنای زیاده روی در دوست داشتن و محبت است. گاهی خیال می شود عشق، مخصوص علاقه داشتن به امور باطل است، به همین جهت در علاقه به خدا به کار نمی رود، اما این حدیث بر خلاف پندار مزبور است؟ آن چه در مورد مذمت و سرزنش است، ‌عشق جسمانی، حیوانی و شهوانی است و آن چه مورد مدح و ستایش قرار گرفته، عشق روحانی و انسانی می باشد. عشق نوع اوّل به مجرّد وصال و رسیدن به آن، فانی شده و از بین می رود و عشق از نوع دوم تا ابد باقی و پایدار است.(۳)

واژه عشق در معارف اسلامی با همین لفظ و حروف (ع . ش . ق ) کاربرد زیادی ندارد و ما به بیش از سه مورد دست نیافتیم.

یک مورد برای عبادت به کار رفته است. مرحوم کلینی (ره) در اصول کافی ، از امام صادق (ع) نقل می کند : «أفضل الناس من عشق العباده و عانقها؛(۴) برترین مردم کسی است که به عبادت عشق بورزد و ملازم آن باشد».

مورد دیگر برای جناب سلمان فارسی (ره) مشاهده می شود که پیامبر اکرم(ص) فرمود: «بهشت بیشتر به سلمان عشق می ورزد تا سلمان به بهشت».(۵)

مورد سوم حدیثی است از امیرالمؤمنین (ع) به نقل از امام باقر(ع) در مورد اباعبدالله الحسین (ع) و شهدای کربلا. روایت چنین است: علی(ع) با مردم کوفه عازم صفین بودند، نزدیک کربلا که رسیدند، حضرت از یاران خودش جلو افتاد. وقتی به مکانی به نام «مقدخان» رسیدند، چند بار آن جا را دور زد و طواف کرد و فرمود: این جا مکانی است که دویست پیامبر خدا و دویست نفر از اولاد پیامبران را به ناحق کشته اند که همه آنان جزو شهدا  هستند، سپس به واقعه عاشورا اشاره کرد و فرمود: اینجا، استراحتگاه اسب ها و مرکب های شهیدان عاشقی است که به خاک و خون کشیده می شوند [ و عشق آنان به عالی ترین درجه ممکن رسیده است، به گونه ای که ] نه احدی از پیشینیان بر آنان سبقیت جسته ، و نه کسی از آیندگان به گرد آنان می رسد».(۶)

عشق جذبه ای است از نوع محبّت و مافوق محبّت. 

عشق قهّار است و من مقهور عشق              چون قمر روشن شدم از نور عشق

بنابراین تا انسان از خود پرستی، نفس پرستی و بت پرستی کهن و مدرن رها نشود و در منزل «عبودیت و بندگی» سکنی نگزیند، حقیقت عشق را نمی فهمد و عاشق نگشته است.

عشق حقیقی تنها عشق به خدا است، زیرا او زیبایی مطلق و بی هیچ عیب و نقص است و هر چیزی غیر او زایل شدنی و از بین رفتنی و دارای عیب و نقص است؛ بنابراین هر چیز غیر او نمی توان معشوق واقعی باشد ،چون اولا چون ناقص است و کمال مطلق نیست، در حالی که در عشق ، معشوق هیچ عیب و نقص ندارد.

 دوم هر چیز غیر او زوال پذیر است و عارفان گفته اند: آنچه که نباید، دلبستگی را نشاید. همانند داستان حضرت ابراهیم (ع) که فرمود: «انی لا احب الافلین؛ چیز ی را که افول و غروب می کند و از بین می رود ، دوست نمی دارم». پس باید عشق پایدار و جاودانه باشد و آن عشق به خدا است که همیشگی و پایدار است. البته در سایه این عشق، عشق به مظاهر جمال و زیبایی او ، مانند زن و فرزند و گل و درخت و طبیعت و… معنا می یابد.

پی نوشت ها:

۱٫ مجمع البحرین و ماده عشق.

۲٫ بقره (۲) آیه ۱۶۵٫

۳٫ بحارالانوار، ج ۶۷، ص ۲۵۴٫

۴٫ محمد باقر مجلسی، بحار، ج ۷۰، ص ۲۵۳٫

۵٫ همان، ج ۲۲، ص ۳۴۱٫

۶٫ همان، ج ۴۱، ص ۲۹۵٫

لینک کوتاه : https://jomhouriat.ir/?p=72620

برچسب ها

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰