جمهوریت– دکتر «مهدی علیخانی» رییس گروه عربستانشناسی موسسه ایرانی غرب آسیا نوشت:
دو سال قبل کتاب «جاسوسی که سقوط کرد»، سرگذشت اشرف مروان، داماد جمال عبدالناصر و دستیار رئیس جمهور بعدی مصر، انور سادات را خواندم و در کانال درباره آن نوشتم. دو ماه قبل هم کتاب «الی کوهن، نفوذی و جاسوس اسرائیلی» با نام اصلی «مرد ما در دمشق؛ الی کوهن» را مطالعه کردم. جاسوسی که با نام کمال امین طابس بهعنوان یک تاجر سوری بازگشته از آرژانتین در پی انجام ماموریتهای محوله بود.
هر دو کتاب اگرچه همه حقایق یا شیوههای جاسوسی را افشا نمیکنند اما نکات جالبی دارند.
یک تفاوت مهم میان این دو در این است که همکاری اشرف مروان مصری با موساد (چند سال پس از ماجرای الی کوهن) با ابتکار خودش آغاز شد بههمین دلیل اسرائیلیها اول موضوع را جدی نگرفتند و برای کار با او هم دچار تردید بودند، اگرچه در ادامه به خدمتش گرفتند. مروان بسیار بیاحتیاطی میکرد و در انتقال اطلاعات به موساد گاها اصل مدارک و نه کپی آنها را تحویل میداد که باعث شگفتی موساد شده بود. یا در لندن با خودرو دیپلماتیک مصر به قرارهایش با مامور موساد می رفت! بعدا کتابی هم با نام «یک روز که بتوان موضوع را فاش کرد» منتشر شد که بیان میکرد موساد به او بهدلیل نقش مهمش از جمله در سالهای منتهی به جنگ ۱۹۷۳، عنوان «فرشته» داده بود.
نکته جالب درباره انگیزههای اشرف مروان، «مالی» و نوعی بی توجهی پیشینی به او از جانب ناصر بود. البته نویسنده کتاب در نهایت اشرف مروان را یک جاسوس دوجانبه به حساب میآورد.
در نقطه مقابل، الی کوهن که با آموزشها و ملاحظات زیاد مربیانش و البته تذکرهای پی در پی برای تمرکز بر ماموریتهای تعیین شده و رها کردن سایر موضوعات (مانند یافتن یکی از نازیها) عازم دمشق شده بود، به ماموریتش مشغول میشود. او که قبل از شروع کارش چهارزانو در محضر شیخ محمد سلمان درخصوص اسلام، قرآن و نماز آموخته بود، تعالیم دینی را هم به ابزاری برای پیشبرد کارش بدل کرد. از جمله شیوههای او برای نفوذ، استفاده از پوشش تاجری پولدار، ارائه رویکردی وطنپرستانه و در عین حال چهرهای پرشور، انقلابی و ضداسرائیلی، جمعآوری پول برای حزب بعث و روابط نزدیک با مقامات دولتی و نظامی بود.
نکته قابل تامل درباره کوهن این است که باوجود نزدیکی برنامهریزی شده او با چهرههای مهم سوری در آرژانتین که راه او را برای ورود به دمشق و تسهیل ارتباطاتش باز کرد (همانند عبدالله لطیف الحسن و ژنرال امین الحافظ)، اما طبق کتاب در ادامه خیلی از ارتباطات دیگر او به دلیل زیرکی یا برنامهریزیهایش آغاز نشد. مثلا آمدن یک دوست به همراه ستوان معادی ظاهرالدین (برادرزاده رییس ستاد مشترک سوریه) به خانهاش که گفتگوها و گردشهای آنها از جمله از مناطق ممنوعه چون بلندیهای جولان منشا کسب اطلاعات مهم نظامی برای اسرائیل شد. یا در ادامه تبدیل شدن خانه او به محلی برای میزبانی از مهمانیهای نامتعارف و غیراخلاقی مقامات دولتی و نظامی یا حضورش در مهمانیهای مهم مقامات عالیرتبه. به عبارت دیگر بیاحتیاطی مقامات در گشودن سفره دل نزد فردی که چهرهای وطنپرست و بهشدت ضداسرائیلی از خود نشان داده بود و تا تصدی برخی مناصب هم پیش رفت، منشا کسب اطلاعات مهم گردید.
پایان زندگی اشرف مروان زمانی رقم خورد که با نویسنده کتاب مشغول تبادل اطلاعات بود. او در ژوئن ۲۰۰۷ از بالکن خانهاش در لندن سقوط کرد و کشته شد. این رخداد را عدهای خودکشی دانستند اما همسر مروان، آنرا قتل از جانب موساد دانست. پیکر مروان البته با احترام و به مانند یک قهرمان در مصر تشییع شد.
اما الی کوهن چهارسال پس از شروع ماموریت در دمشق در سال ۱۹۶۵ در میانه مخابره پیام به اسرائیل دستگیر شد و کارش اگرچه به سقوط از بالکن نکشید اما اندکی بعد اعدام شد.
سرهنگ احمد سویدانی رئیس سرویس اطلاعات و ضد اطلاعات سوریه که در بازداشت کوهن حضور داشت گفته بود: تصمیم گرفتیم برای آنکه کوهن را غافلگیر کنیم و از پریدنش از پنجره برای خودکشی جلوگیری کنیم، حمله به خانهاش را ساعت ۸ صبح آغاز و عملیات را بین یک تا دو دقیقه تمام کنیم.
باوجود گذشته ۶۰ سال از اعدام کوهن هنوز کسب اطلاعات از او و مساله انتقال بقایای جسدش مسالهای مهم نزد اسرائیلیهاست و اکنون هم طبق اعلام رسانهها، در مناسبات پنهانی دولت جولانی با رژیم صهیونیستی یکی از محورهای گفتگوها، الی کوهن است.
براساس روایتها اطلاعات کسب و منتقل شده از سوی این دو نفوذی نقش تعیین کنندهای در پیروزیهای نظامی اسرائیل در برابر مصر و سوریه داشت و یک درس آن توجه ویژه به مقوله نفوذ است.
نفوذ همچنان ابزار مهم برای دستیابی به اطلاعات و تلاش برای ایجاد برتری اطلاعاتی است حتی در زمانی که بهرهگیری از تکنولوژی و فنآوریهای نوین در تقابلها و درگیریهای نظامی نیز برجسته شده باشند.
بیشتر بخوانید: