جمهوریت :برنامه رادیویی سوفیا همزمان با سالگرد درگذشت آیت الله محمدرضا مهدوی کنی ، به بررسی جایگاه و مقامات ایشان پرداخت. کارشناس مجری این برنامه دکتر محمد جواد ادبی از دانش پژوهان جوان و فعال حوزه فلسفه و حکمت و استاد دین پژوهی تطبیقی به بررسی تخصصی و دقیق آراء این عالم جلیل القدر پرداختند.
دکتر ادبی گفتگو را با دکتر سعید مهدوی کنی فرزند آیت الله مهدوی کنی و رئیس پیشین دانشگاه امام صادق (ع) اینگونه شروع کردند : کمی درباره ی شخصیتی ذو وجهین ایشان بفرمایید
دکتر مهدوی کنی: شخصیت هایی که ۵۰ سال اخیر در حوزه پرورش پیدا کردند من جمله ابوی ما، از یک فرصت ویژه ای برخوردار شدند و آن حوادث سیاسی و اجتماعی دوره رشد این بزرگان است. بعد از یک مقطع توقف و یا حضور محدود حوزه در امر تعلیم و تربیت در دهه ۲۰ در اثر فشار رضا خان و عرصه ای که برای فعالیت مذهبی بسیار محدود شده بود، یک فرصت خوبی اتفاق افتاد و حوزه در این مقطع رشد خوبی داشت. بسیاری از استادان حوزه نجف در قم حاضر شدند و تجربه فضای مشروطه در حوزه پختگی سیاسی فضای فوق العاده ای را ایجاد نمود لذا تربیت شدگان این نسل این توفیق را داشتند که در مقطعی که نسبتا دوره ی آرامی بعد از آن حوادث بود، از تجریبات و حضور این مجموعه ی اساتید بهره بردند. دراین دوره شاهد حضور مرحوم ایت الله بروجردی هستیم. وقتی مرحوم ابویمان در سال ۱۳۲۷ وارد حوزه قم شدند ، ایشان هم همان حدود به آنجا تشریف آوردند و فضای تدریس تغییر کرد و مکتب جدیدی را به آنجا آوردند. آنچه در شخصیت ایشان بارز بود توجه ایشان به دیدگاه و تفکرات فقهای متعدد به ویژه تفکر اهل سنت در تحقیقات و مطالعات و تلاش برای برقراری یک نوع گفت و گو میان مذاهب بود. در نتیجه ی حضور ایشان مراوداتی میان حوزه های مختلف اسلامی از جمله گفتگوی حوزه ی علمیه قم و الازهر اتفاق افتاد وتوجه به روایات و تلاش برای نوشتن و جمع اوری مختلف احادیثی از دیگر خصائص ایشان بود و آیت الله مهدوی کنی نیز مدتطولانی شاگرد ایشان بودند و از حضورشان بهره بردند.
از طرف دیگر شاهد حضور آیت الله علامه طباطبایی در قم هستیم که تحولاتی در نگرش و مشرب فلسفی ایجاد شد و موضوعاصالت و اهمیت یافتن معقوله تفسیر قرآن به عنوان یکی از متون و یکی از فرصت های جدی برای ارتقا حوزه بود که مرحوم آیت الله مهدوی کنی در محضر ایشان نیز تلمذ نمودند.
بزرگواران دیگری چون علامه رفیعی قزوینی در یک مقطعی به قم تشریف اوردند و پس از آن به تهران آمدند و آیت الله مهدوی کنی از حضور ایشان در زمانی که به تهران امدند بهره بردند. در سالهای ۱۳۳۸یک جریان خوب فلسفی شکل می گیرد و یکی از اعضای فعال آن حلقه مرحوم ابوی بود.
این حلقه توانست بسیاری از مباحث کلامی و فلسفی را در سطح مجامع علمی تهران به بحث و گفت و گو بگذارد و پاسخ های خوبی ایجاد شود که این حلقه بعدها با شهید مطهری در تماس بود.
یکی از اصلی ترین محور اندیشه آیت الله مهدوی کنی حاصل حضور در کلاس های امام خمینی (ره) بود.
دکتر ادبی در ادامه پیرامون مشرب فلسفی آیت الله مهدوی کنی و ارتباط ایشان با استادشان علامه طباطبایی با حجت الاسلام دکتر زهیر انصاریان مدرس فلسفه واستاد دانشگاه و نوه ایشان گفتگو را پی گرفتند:
حجت الاسلام دکتر انصاریان: وجهه ی فلسفی آیت الله مهدویکنی خیلی شناخته شده نیست.به نظر می رسد فعالیت های سیاسی و اجتماعی ایشان در یک دوره ای که ثمر بخش علمی بوده، مانع فعالیت های علمی ایشان می شود. در سنین میانسالی معمولا اساتید حکمت و فلسفه آراء شان را عرضه می کنند اما در این دوره از زندگی آن بزرگوار تا حد زیادی، فعالیت های سیاسی و اجتماعی ایشان مانع از بروز این مسئله شد و یک انتخابی هم در بین علوم دینی داشتند که این انتخاب ناشی از علایق شخصی یا احساس نیاز بود و تا حد زیادی ایشان را از فضای رسمی فلسفی دور انداخت. توجه ایشان به مسائل علمی اخلاقی و توجه به مسائل تربیتی و حضور سیاسی و اجتماعی ایشان تا حد زیادی مانع شد که قوه ی اندیشه های معقول نمایان شود و به نظر می رسد این انتخاب ایشان بوده است. در تاریخ تحصیل ایشان دو استاد برجسته در حوزه حکمت وجود دارد، مرحوم علامه طباطبایی، ایشان البته از لحاظ سن و سال جزء شاگردان طبقه دوم علامه بودند. شاگردان طبقه اول مثل شهید مطهری کمی متقدم به مرحوم آیت الله مهدوی کنی بودند. ایشان می فرمودند من بخشی از شرح تجرید خواجه طوسی را نزد شهید مطهری درس خواندم و ایشان می فرمودند من ۹ سال در درس اسفار علامه طباطبایی شرکت کردم و همزمان ۹ سال درس تفسیر ایشان را هم شرکت می کردم. مرحوم علامه به طور معمول یک حلقه عمومی داشتند که همین درس های نسبتا عمومی در مسائل حکمت را در آن جا بیان می نمودند و یک حلقه ی خصوصی حکمت داشتند که در سال هایی که آیت الله مهدوی کنی در محضر ایشان حضور داشتند حلقه های شب های پنج شنبه و جمعه ی اصول فلسفه و روش رئالیسم شکل می گرفته و در گزارشی که ایشان می فرمودند در تمام این جلسات حضور می داشتند.جلسات در منزل شاگردان علامه برگزار می شد و خاطراتی وجود دارد که برخی از این جلسات در منزل مرحوم آیت الله مهدوی کنی زمانی که در قم ساکن بودند برگزار شده است.
در ادامه حجت الاسلام میرلوحی عضو هیئت امنای دانشگاه امام صادق (ع) نکاتی را درباره ی آیت الله مهدوی کنی ذکر کردند:
ایشان جزء حلقه های درس مرحوم حاج شیخ علی اکبر برهان بودند که به سبک تربیت خاصی معروف بودند. مرحوم آقای برهان از شاگردان خاص مرحوم آقای قاضی بودند. ایشان از شناخته نشده ترین شاگردان آقای قاضی است و به یک معنا موسس اولین سری طلاب بعد از دوره ی رضا خان در تهران بودند.
رضاخان تقریبا بیست سال حاکم ایران بود و مهم ترین کاری که انجام داد این بود که تمام مظاهر دینی را از ریشه درآورد. مرحوم آیتالله مهدوی کنی می فرمودند در دورهی کودکی ما دو سه نفر( اگر درست به یاد داشته باشم) مرحوم استاد شعرانی و آقای الهی قمشهای در کل حوزهی تهران مجازبودند و اشتهادشان را دستگاه رضاخان پذیرفته بود و می فرمودند این اساتید برای اینکه روحانیت و عمامه و حوزه و مدرسه بر نیفتد اطراف فضای بازار راه میرفتند.
آیت الله مهدوی کنی در جهت علمی، اخلاقی، تقوایی و تعصبی نسبت به دفاع از مبانی تشیع و ولایت شباهتهای عجیبی با شهید مطهری داشتند و در جلسات خصوصی می گفتند من بعد از شهید مطهری تنها شدم.
شهید مطهری در مباحث عقیدتی هر گونه شبهه و انحرافی از مرزهای عقیدتی اهل بیت علیهمالسلام را برنمیتافتند، قلم به دست می گرفتند و روشنگری می کردند .
اگر کسی بخواهد نمونههایی از آن همفکری آیتالله مهدویکنی با شهید مطهری را ببیند آن سخنرانی تاریخی که ایشان درسال ۷۶ در شب قدر کردند نشان از این امر دارد.
در شرایطی که حملاتی به ولایت شروع شده بود، ایشان سخنرانی تاریخی در شب احیا داشتند، که به دفاع از ولایت امیرالمومنین (ع) پرداختند که به نظر من یکی از برجستهترین نقاط زندگی فرهنگی ، فکری و عقیدتی مرحوم آیتالله مهدوی کنی بود.ایشاندر بالای تمام صفحات دفترچه ی شخصی شان نوشتند یا اباصالح المهدی ادرکنی و یک حالت توسلی به ائمه داشتند و علت اینکه به مهدوی معروف شدند همین توسلاتشان به حضرت مهدی (عج) بود وگرنه فامیلی ایشان باقری بود.
دکتر ادبی: ازتاثیر امام خمینی (ره) هم بر آیتالله مهدوی کنیبفرمایید.
دکتر مهدوی کنی: مرحوم ابوی می فرمودند من وقتی که وارد قم شدم و دروس سطوحم را (بسیار سریع تا مراتب عالی) خوانده بودم برای درس خارج در مجامع و مجالس علما راه افتادم. تدریس این مجامع را یک به یک میآزمودم و میفرمودند من از درس و بحث این بزرگواران بسیار استفاده می کردم اما آن خواسته ی خودم را نمی یافتم و می فرمودند با حلقهی دوستان تهرانی مان در مورد شرکت در مدرس هر کدام یک از اساتید گفتگو و مشورت میکردیم و یکی از دوستانمان به من گفت شما حاج آقا روحالله راتا به حال دیده اید؟ گفتم نه، دوستم گفت به مدرسه فیضیه بروید، ایشان برای نماز به آنجا می آیند.
ایشان نقل می کردند که به مسجد رفتند و سید بزرگواری آمد و وضو گرفت و بعد به من گفتند که ایشان حاج آقا روح الله هستند و پس از آن به درس امام (ره) می رفتند و می گفتند هر چه به مدرس می رفتم احساس می کردم گمشده ام نزد ایشان است وطوری شد که درس بقیهی بزرگواران را شرکت نکردند به جز مدرس آیتالله بروجردی که به همراه خود امام (ره) همه ی شاگردان پس از پایان درس به مدرس ایشان می رفتند.
خصایصی که ایشان از امام (ره) در معقولهی تدریس میفرمودند امری بود که ایشان بعدها کاملا در شیوه و روش استادی و ادارهی دانشگاه شان بسیار موثر واقع شده بود. ابوی ما می فرمودند امام بسیار شاگرد پرور بود.
مدتها بحث میکردند و شاید در این همه بحث به درستی ما نمیفهمیدیم موضع امام چیست؟! یعنی به گونهای آرا رامیگفتند و از آن دفاع می کردند که ما فکر می کردیم این نظر امام است اما در انتها میدیدیم که ایشان دوباره نظر بعدی رامیگویند و نظر قبلی را نقد میکنند.
در خصوص نحوهی تدریس به گونهای بودند که ما را وادار میکرد به اینکه مثل خود امام (ره) دائما مطالعه کنیم و میفرمودند امام (ره)با نوشته سرکلاس میآمدند. آیت الله مهدوی کنی می فرمودنداین روش تحقیق بسیار شاگرد پرور بود. به طوری که ما هم به شدت علاقهمند بودیم که مطالعه کنیم. ایشان می گفتند بعضی اوقات کتاب را دست میگرفتم و در حین مطالعه متوجه صدای اذان صبح می شدم. واقعا متوجه نمیشدم که ما شبی را به صبحگذرانده ایم.
امام (ره) یک شخصیت جامع بود و در فقه ، اصول ، عرفان و فلسفه این موضوع مشهود بود. امام (ره) در مباحث اصولیشان از مباحث فلسفی استفاده میکردند. مسلط بر روایات بودند و مباحث متعدد آرا و اندیشه ای دیگران را هم دیده بودند. حتی به کتب اهل سنت مسلط بودند و همین مسئله باعث شده بود که امام (ره) یک نگرش جامعی داشتند. امام (ره)توسعه و تاکیدی در حوزهی فقه اجتماعی و فقه سیاسی و فقهی که امروز به نام فقه نظام از آن یاد می شود ، داشتند. البته نه به این معنا که قبل از ایشان یا همراه ایشان کسانی در این زمینه نبودند اما تاکیدبر این امر در آرای ایشان وجود دارد که اثرگذار در تز اصلی امام (ره) یعنی ولایت فقیه است.
مرحوم ابوی میفرمودند ذو وجوه بودن امام بسیار جذاب بود وشاگردانی که از این مکتب حاصل شدند به توفیق انقلاباسلامی و تاسیس و ادارهی چنین نظامی بسیار کمک کردند و از این تعبیر استفاده می کردند که امام (ره) آدم خوش شانسی بودند، شاگردان خوبی را پیدا کردند.
امام (ره) یک مشرب فکری و تربیتی و فقهی را در میان شاگردان خود باقی گذاشته بود که این باعث ایجاد یک نسلی از روحانیت شده بود که کاملا بر اجتماعی سیاسی بودن اسلام معتقد و مسلط در پیادهسازی آن بودند.
دکتر ادبی: از یک طرف آیتالله برهان که شاگرد سید علی آقای قاضی طباطبایی است، استاد آیتالله مهدوی کنی بودند و از جانب دیگری امام رضوانالله تعالی علیه که شاگرد آیتالله شاهآبادیست هم استاد ایشان است.
و آیت الله مهدوی کنی شاگردی است در دو مکتب با دو نظام فکری متفاوت که در وجود ایشان گویی مرج البحرین یلتقیان شده،مقداری از این دو جنبه برای ما بفرمایید.
حجت الاسلام دکتر انصاریان: درست است که مرحوم آیتالله برهان برآمده از مشرب فکری مرحوم آیت الله سید علی آقای قاضی بودند اما سلوک عرفانی و تربیتی ایشان در دورههایی که در تهران مشغول تربیت طلاب بودند نشان میدهد که اگر ما بر فرض بپذیریم که آن مکتب و مشرب عرفانی تا حدی انفعالی نسبت به مسائل اجتماعی عمل میکند و این تحلیل درستی باشد،حداقل مرحوم آیت الله برهان لزوما در این حوزه تحت تاثیر آن جریان فکری نبودند و وجه بارز آن این است که در تهران در نقطهی بسیار استراتژیک و مهم آن، در میدان خراسان مستقر شدند، یک مدرسهی علمیهای را تاسیس کردند و در آن مدرسه علمیه نه فقط با سبک و سیاق تربیتی عرفانی بلکه با یک جامعیتی طلاب تربیت میکنند. عمده برآمدگان از آن مدرسهی علمیه هر کدامشان در سالهای بعدی عمرشان منشا خدمات و نهادسازیهای اجتماعی شدند. به عنوان نمونه مرحوم آیتالله مهدوی کنی ، حضور اجتماعی سیاسی ایشان و تاسیس یک نهاد تربیتی آموزشی مثل دانشگاه امام صادق (ع) را من مدیون آن تاثیری که از آن جریان گرفتند می دانم. مرحوم آیت الله آقای مجتهدی تهرانی، مرحوم آیتالله حاج آقا مجتبی تهرانی و آیتالله خوشوقت از شاگردان آیت الله برهان هستند و هر کدام منشا خدمات اجتماعی یا تربیتی فراوانی بودند. لذا تناقضی در این جریان وجود ندارد اما بسیار واضح است که مرحوم آیت الله مهدوی بیشترین تاثیرپذیری از حیث حضور اجتماعی را از حضرت امام (ره) گرفتند و میزان ارادت ایشان نسبت به این بعد از شخصیت امام (ره) بسیار واضح بود و لذا از این جهت کاملا این دو جریان فکری به خوبی با همدیگر دست در دست هم داده بودند البته این دو مکتب یک شخصیت خاصی از ایشان(آیت الله مهدوی کنی) ساخته است ، انسانی که حضور اجتماعی سیاسی برایش مهم است اما او را در یک نهاد تربیتی برای تولید نیروهایی که میتوانند نقش آفرینی عمیق اجتماعی سیاسی داشته باشند به کار میبندد و این چنین مرام و جریانی را پایهگذاری میکند.
دکتر ادبی: از خاطرات فلسفی که با آیتالله مهدوی کنی هم داشتید برای ما بفرمایید.
حجت الاسلام دکتر انصاریان: آیت الله مهدوی سال هایی را در محضر درس مرحوم آیتالله ابوالحسن رفیعی قزوینی در قم،تابستانهای متعدد در قزوین، و وقتی که به تهران مهاجرت کردند،در تهران جزو آن حلقهی اصلی درس ایشان بودند. امام خمینی (ره) هم شرح منظومه را در محضر آیت الله رفیعی قزوینی خوانده بودند.
و مرحوم آیت الله مهدوی می فرمودند جلد هفتم اسفار را در قزوین در محضر ایشان تلمذ کردیم. هم درس های ایشان حضرت آیتالله امامی کاشانی ، آیت الله سید رضی شیرازی و مرحوم سید جلال الدین آشتیانی بودند که با هم مباحثات علمی زیادی داشتند.
مرحوم آیت الله مهدوی در مقام مقایسهای بین علامه طباطبایی و مرحوم قزوینی یک نکتهای میگفتند که بسیار برای من جذاب بود.
ایشان می فرمودند ما وقتی در محضر درس آقا سید ابوالحسن بودیم کاملا برایمان روشن بود که مکتب و مشرب فلسفی ملاصدرا و حتی عبارات اسفار کاملا در مشت ایشان است و حتی عبارات را بعضا از حفظ میخوانند و هیچ کسی از این منظر از این اساتیدی که ما دیدیم همپای ایشان نبود. در حالی که مرحوم علامه طباطبایی اصلا اینچنین وضعیتی نداشتند اما نکتهی بسیار مهم درس علامه طباطبایی این بود که اندیشه و فکر فلسفی از ایشان میجوشید. این نبود که پیرو مشرب ملاصدرا تمامه باشد.
به تعبیر استاد دینانی ایشان می فلسفیدند یعنی فلسفه از ایشان میجوشید و همین نکته ای که از مرحوم مهدوی بیان کردم از استاد دینانی هم شنیده ام.
دکتر ادبی این پرسش را با حجتالاسلام والمسلمین شیخ احمد اسلامی رئیس پیشین حوزه علمیه مروی از شاگردان و ملازمان آیت الله مهدوی کنی مطرح کردند:
کمی از نگاههای هنری و معماری آیت الله مهدوی کنی که کمتر به آن پرداخته شده بفرمایید.
حجت الاسلام اسلامی: مرحوم آیت الله مهدوی کنی ذوق هنری خوبی داشتندکه این ذوق هنری در خط ایشان هم هویداست. در هنر خوشنویسی و هنر معماری دستی داشتند. زمانی که در حال مرمت حوزهی علمیهی معمار بودیم، روزهای چهارشنبه که به مدرسه تشریف می آوردند حتما سری به کارگاه می زدند و روند مرمت و بازسازی مدرسه را پیگیری میکردند. در یکی از روزها که برای دیدن روند بازسازی آمده بودند، به سنگ آستانهی در نگاهی انداختند و گفتند معمار، این سنگ مقداری کج به نظر می آید، معمار با لحنی جدی گفت نه خیر آقا، حاج آقای مهدوی گفتند آن تراز را بیاورید و دیدند آن سنگ به اندازه ی دو میل کج گذاشته شده بود.
مرحوم آقای مهدوی بسیار خوش ذوق و خوش سلیقه بودند. در رنگهایی که برای لباسشان انتخاب میکردند در آن هم هنری نهفته بود.
ایشان نقل کردند که زمانی که زندان بودند قرار می گذاشتند کههر کدام از بزرگان در آنجا مبحثی را که حضور ذهن دارد بیان کند. تقسیم کار که میشود مرحوم آقای طالقانی بحث تفسیر راتقبل میکنند با وجود فحولی مثل آقای منتظری که در بحث فلسفه دستی داشتند ، مباحث فلسفی را مرحوم اقای مهدوی عهدهدار میشوند که مطرح کنند.
در ادامه دکتر مهدوی کنی خاطراتی را از ایشان بیان کردند:
حاج آقا در حدود سال های ۱۳۳۸و ۱۳۳۹ به تهران تشریف آوردند و یک یا دو سال بعد هم اخوی ایشان حضرت آیت الله باقری نیز به تهران تشریف آوردند.
این مهاجرت در فضای قم در جمع حلقهی شاگردان امام (ره)تقریبا تعداد زیادی را شامل میشود که در نقطهی آغاز آن شهید مطهری است.
بعد از مدتی عموی بزرگوار ما و حاج آقا شاگردانی داشتند و درس فلسفه و تفسیر را بیشتر ادامه میدهند.
حاج آقا و آیت الله باقری(عموی ما) در سنین جوانی به مرتبه اجتهاد رسیدند.
دو برادر چهرهی شناخته شدهای بودند چون دائما باهم در جلسات شرکت میکردند و هم اتاق بودند.
نبود این بزرگواران در قم بسیار به چشم می آید به طوری که بعضی از بزرگواران مثل مرحوم آیتالله طاهری خرمآبادی و بعضی دیگر که شاگردان این دو بزرگوار بودند نقل میکردند که بعد از مدتی مراجع سوال میکردند این دو اخوی بزرگوار کجا هستند؟ و می گفتند به تهران رفتند و این نبود باعث تاسف آنها می شد به طوری که گفتند اگر این دو بزرگوار اینجا بودند و میماندند مطمئنا آیندهی مرجعیت انتظار آنها را میکشید.
نکته بعدی که خدمتتان عرض کنم اینکه آقا سید جلال آشتیانی صراحت لهجه و سخت گیری در مباحث داشتند. مرحوم آقای خسرو شاهی با ایشان مکاتباتی داشتند که به چاپ رسیده است.
ایشان در آن نامه سوال میکنند که در برخی از موضوعات مسائلی داریم، من به چه کسی باید مراجعه کنم؟
آقای آشتیانی با همان صراحت لهجه شان می گویند دو برادر بزرگواری هستند که عالمان کمنظیری هستند و من مانند اینها ندم. اگر مطالبی دارید، هم در صداقت و تقوا، هم در جهت علم و دقت نظر به آن دو بزرگوار مراجعه کنید.
حاصل این مطالعات و حضور در محضر بزرگانی مثل علامهی طباطبایی، علامه رفیعی قزوینی و امام (ره) این بود که حاج آقا یک دورهی درسی را حدود سال های ۱۳۴۱ یا ۱۳۴۲برای جوانها در مسجد جلیلی آغاز کردند.
حاج آقا در آنجا یک حلقهی درس و بحث و گفتگویی را آغاز کردند که از جملهی حاضران آن جمع آقای عبدخدایی هستند.بحث آن حلقه توضیح و ردیه بر نظرات مارکسیست ها بود.
این نوع مباحث بتدریج حاج آقا را به این مسیر میکشاند که برای پاسخگویی به این شبهات فقط نمیتوانیم بر مباحث کلیات فلسفه باقی بمانیم، باید وارد اقتصاد شویم. این یکی از دلایلی است که حاج آقا در حوزهی اقتصاد ورود پیدا میکنند و در آخر عمرشان، استاد حوزهی اقتصاد نظری بودند و اقتصاد اسلامی درس میدادند و مطالعات زیادی و نوشتههای زیادی داشتند که متاسفانه بخش عمدهای از نوشتهها در حملهی ساواک تبدیل به مقوا شد.
بسیاری از بزرگان نیز اقتصاد اسلامی را خدمت حاجآقاگذراندند. در واقع آثار آن گفت و گوها و مراجعات برای حل شبهات و مسائل به حلقه های درسی انجامید که آن حلقه های درس مباحث روز و مسائل جاری را حل می کرد این مسئله بسیار اثرگذار در ایده و شکلگیری دانشگاه امام صادق (ع) بود.
دکتر ادبی :از گزارهها و خاطرات فلسفی ایشان بفرمایید.
حجت الاسلام دکتر انصاریان: آقای دکتر مهدوی به یک نامههایی اشاره کردند که من عین آن عبارتها را می خوانم.
مطلبی که می خوانم مربوط به کتاب خاطرات مرحوم آقای سید هادی خسروشاهی است که نسبت به خاطراتشان با آقا جلال آشتیانی نوشتند. ایشان نامههایی برای مشورتگرفتن خدمت آقا سید جلال میفرستادند و ایشان در پاسخ به آن نامهها میگفتند که به چه کسانی مراجعه کنند. من چند عبارت از دو نامهی ایشان میخوانم. آقای سید جلال آشتیانی در یکی از نامهها خطاب به آقای خسروشاهی مینویسند: بنده دوست صمیمی در قم ندارم الا آقای شیخ محمدرضا کنی و آقای مهدی کنی،که میتوانم آنها را دوست صمیمی به حمل شایع بدانم. در چند خط بعدتر میفرمایند ایشان خیلی مردمان متدین و فهیمی هستند. در بین طلاب آن مدرسه از حیث علم و عمل کمنظیر هستند.
در نامهای دیگر دوباره در مورد همین دو برادر بزرگوار میفرمایند: بنده در جهت دیانت و درستی و جهات مربوط به روحیات اخلاقی بین این دو برادر ترجیحی نمیتوانم قائل شوم. العمل عند الله.از حیث جامعیت در معقول و منقول در بین دوستان بینظیرند.
در در ضمن یکی از نامههای مرحوم آیت الله مهدوی که در سال ۱۳۳۷از قم به تهران نوشته بودند، ذکر کرده بودند: «من وقتی فلان اتفاق افتاد، در حال تدریس شرح منظومه در مدرسهی فیضیه بودم.»
آن نامه که به خط خود ایشان است نشان میدهد در آن زمان که طبیعتا در قم بزرگانی در تدریس فلسفه حضور داشتند، ایشان محفل درس شرح منظومه را آنجا عهده دار بودند ولی بعدها به سبب شرایطی که پیش آمده بود مقداری از این فضای تدریس حکمت دور افتاده بودند و به همین جهت هم در محافل علمی شاید از این منظر خیلی شناخته شده نبودند.
حجت الاسلام اسلامی در ادامه گفتگو درباره بعد اخلاقی آیت الله مهدوی کنی گفتند:
ایشان می فرمودند اخلاق همین عمل است. میگفتند اخلاق راباید در عمل برای جوانها نشان دهیم. همیشه توصیهی ایشان به طلاب در درس این بود که آن چه را که الان شما میگویید حجتِاسلام، آیتِ اسلام مردم دینشان را از رفتار شما یاد میگیرند. یک وقتی کاری نکنید که که دین و اعتقادات مردم سست شود.
خود مرحوم هم به طور جد به این موضوع دقت داشتند. ایشان با آن کهولت سن و بیماریهایی که داشتند وقتی که مدرسه تشریف میآوردند افراد متعددی جلوی در مدرسه می ایستادند، تقاضایی داشتند، ایشان جلوی در سر پا می ایستادند ، نامهها رامیگرفتند، مطالعه میکردند، یادداشت میکردند که کمکی بشود.
بنده توفیق داشتم چند سال معاونت مالی و اداری مدرسه مروی راعهدهدار بودم. ایشان دقت نظر بسیاری نسبت به مسائل مالی داشتند. آن زمان چندین مدرسه زیر نظر مدرسه مروی بود، در آن دوره دو طلبهای داشتیم که اسم و فامیلشان یکی بود. یکی طلبه مدرسه سپهسالار بود و دیگری طلبه مدرسه مجد بود. بالغ بر چهارصد و هشتاد نفر طلبه داشتیم و من لیستشان را با دست مینوشتم، وقتی لیست ها را خدمت ایشان می بردم، تمام این لیستها را مطالعه میکردند و یکبار در حاشیه ی لیست ها نوشتند آقای سید محمد حسینی دوبار تکرار شده است. بعد من خدمتشان عرض کردم این ها دو نفرهستند. فرمودند پس اسم پدر هردو را بنویسید که آیندگان بدانند که این ها دو نفر بودند. ما به یک نفر دوبار شهریه ندادیم.
نکته دیگر اینکه در روزهای چهارشنبه که ایشان به مدرسه می آمدند، افراد زیادی جلوی در میآمدند و سوال می کردند. ما پیشنهاد کردیم که آقا شما ازآن یکی در بیاید که این قدر سر پا نایستید. یک یا دو جلسه چنین کار اتفاق افتاد. هفته سوم که آمدند گفتند ما از همین در قبلی می رویم و روایتی را از حضرت رضا (ع) نقل کردند که امام جواد (ع) وقتیکه می خواستند از درخانه بیرون بروند، افرادی بیرون خانه می آمدند و منتظر بودند که با حضرت سوال یا نیازی را مطرح کنند، به همین سبب حضرت جواد (ع) را از در دیگری بیرون می بردند. وقتی این خبر به گوش حضرت رضا (ع) رسید، فرمودند شما از همان دری بیایید که مردم منتظر هستند و حرفهایشان را بشنوید و جوابشان را بدهید.
ایشان عملا اخلاق را برای نسل جوان اموزش می دادند و همین توصیه را داشتند که علما باید با عملشان اخلاقیات را به مردم نشان دهند نه اینکه فقط بگویند.
دکتر ادبی: چه می شود که آن شخصیت موثر سیاسی و فرهنگی و معرفتی به سمت تاسیس چنین دانشگاهی(دانشگاه امام صادق ع) می آید؟
دکتر مهدوی کنی: مجموعه ی دانشگاه امام صادق (ع) حاصل هم فکری جمعی از بزرگان بود. گرچه کسی که پای آن ایستاد و ایده را عملی کرد مرحوم ابوی ما بود. دانشگاه زمانی تاسیس شد که حاج آقا از نخست وزیری کنار آمدند و دبیر کل جامعه ی روحانیت را برعهده داشتند و رئیس کمیته بودند و اوضاع امنیت کشوری به نحوی بود که در تهران روزانه حدود ۵۰ نفر توسط منافقین ترور می شدند. در چنین شرایطی این حلقه به این فکر می افتد که برای آینده نیاز به تاسیس یک مرکز علمی است. البته در آن زمان انقلاب فرهنگی رخ داده و دانشگاه ها تعطیل بود.
حاج اقا می فرمودند وقتی در شورای انقلاب مسائل ملموس اداره ی کشور پیش آمد، دیدیم با متخصصین زبان گفتگویمان بسیار ضعیف است یعنی آنها در یک سو بحث های علمی مطرح می کنند و تجربیات اداری شان را می گویند، ما هم روی مبانی دینی و عقلی و منطقی مان می خواهیم مباحثی را طرح کنیم وبسیاری از اوقات زبان مفاهمه بین ما وجود ندارد. ایشان می فرمودند در چنین جایگاهی برای من شخصا بسیار خوب روشن شد که ما اگر بخواهیم مسیر نظام را ادامه بدهیم راهی جز ایجاد پل و حلقه ای این بین نداریم و می فرمودند ایده ای که قبل از انقلاب با شهید بهشتی ، شهید باهنر وشهید مطهری و آیت الله موسوی اردبیلی دنبال می کردیم و اساس نامه ای نوشته بودیم ، دنبال کردیم تا در دوره ی شاه هم مثل مدارس اسلامی دانشگاه اسلامی هم تاسیس کنیم. البته می فرمودند ایده ی قبل انقلاب ما کمی متفاوت بود اما در کل ما به دنبال اموزش عالی مبنی بر تفکر اسلامی بودیم و می فرمودند شهید بهشتی و شهید باهنر با توجه به سابقه ای که داشتند هرچقدر در اموزش و پرورش تلاش کردند این ایده به نتیجه نرسید و می فرمودند در زندان بخشی از گفتگوهایشان به این موضوع اختصاص پیدا می کرد یعنی اینگونه حدس می زدند که نهضت امام (ره) قرار است که ادامه پیدا کند و برای تداوم آن احتیاج به یک پایه ی علمی قدرتمند برای استمرار است. آقایان مطالعاتی را هم در این زمینه آغاز کرده بودند. آنها در مطالعه ی سیره ی اهل بیت به دنبال تدوین یک نظام سیاسی بودند که جریان انقلاب را به نتیجه برساند و بعد از تحقق آن بتوانند چارچوب اداری برای آن داشته باشند که این مطالعات نشان می داد که به مجموعه ای برای تربیت نیرو در این حوزه نیاز مند هستند که این قضیه در همان موقع به ایجاد مدرسه حقانی و برنامه ی خاص، موسسه ی در راه حق و موسسات مشابهی که همین ایده را در قم دنبال میکردند منجر شد و بعدها در فضای تهران مجموعه ی دانشگاه امام صادق (ع) جزو اولین موسسات بود که این ایده را دنبال کرد که این زبان مفاهمه را ایجاد کند.
حجت الاسلام دکتر انصاریان در پایان خاطره ای از آیت الله مهدوی کنی بیان کردند:
زمانی که بنده تازه خواندن بحث های حکمی را اغاز کرده بودم ومشغول تحصیل بحث وجود ذهنی در شرح منظومه در محضر استادمان آقا سید حسن سعادت مصطفوی بودم، گاهی خدمت آیت الله مهدوی مشرف می شدم و در این موضوع با ایشان وارد بحث و گفتگو می شدم و ایشان با من مثل یک هم مباحثه تواضع می فرمودند و با من بحث می فرمودند. البته ایشان نظر خاصی در این بحث داشتند.
نکته پایانی حجت الاسلام اسلامی
ایشان در امتحان شفاهی که از دوستان طلبه می گرفتند، سوال می کردند که چه می خوانید مثلا می گفتند لمعه، می پرسیدند چه صیغه ای است و درباره ی نکات ظریف ادبی بحث و گفتگو می کردند و نکاتی که طلاب به یاد نداشتند ایشان یاداوری می کردند و در واقع تسلط بسیاری بر ادبیات عربی داشتند.
خاطره ای از ایشان به ذهن دارم که درسی برای بنده است:
ما جوان بودیم و نادان. یک وقتی در مسئله ای با ایشان اختلاف نظر پیدا کردیم. ما نادانی کردیم و از ایشان قهر کردیم. ایشان چندین مرتبه پیغام دادند که فلانی کجا هستی من دلم تنگ شده ومن نرفتم تا یک روزی در جلسه ی افتتاحیه ی حوزه که اتفاقا آیت الله مقتدایی هم برای سخنرانی دعوت شده بودند. من رفته بودم کنار ایستاده بودم. وقتی ایشان از در مسجد وارد شدند، از بین همه ی آقایانی که در مسجد حضور داشتند باید به سمت چپ می رفتند که به جایگاهی که طراحی شده بود بروند اما به سمت محراب برگشتند و دست بر گردن من انداختند و فرمودند فلانی ما شما را دوست داریم.
این برخورد یک عالم در آن مقامات عالیه با طلبه ای چون بنده برای همیشه در ذهنم مانده است.
یک بار هم یکی از آقایان به مدرسه تشریف آوردند. آیت اله مهدوی مدت کوتاهی را از آن عالم تلمذ کرده بودند وقتی که ایشان به مدرسه وارد شدند، مرحوم آیت الله مهدوی کنی از آن صندلی که در دفتر تولیت بر آن نشسته بودند بلند شدند و تعارف کردند تا آن آقا بر همان صندلی بنشیند و خودشان روبه روی ایشان دو زانو بر زمین مودبانه نشستند. ایشان تاکید بسیاری بر احترام به استاد داشتند.
نکته آخر دکتر مهدوی کنی
ایشان همیشه در گرامی داشت یاد بزرگان و حفظ احترام و حریم آنها حتی کسانی که اختلاف سلیقه و مبنا با آنها داشتند اقدام می فرمودند و توصیه در این زمینه داشتند که حریم بزرگان باید حفظ شود و خودشان هم در این زمینه بسیار توجه داشتند.
بیشتر بخوانید:
- بررسی اندیشه آیت الله خوشوقت در سوفیا
- نکوداشت مقام شیخ عبدالکریم حائری یزدی و بررسی اندیشه های موسس حوزه علمیه قم در سوفیا
- اندیشه ی ملاصدرا و اکنون تفکر فلسفی در سوفیا
- بررسی عرفان و حکمت شیعی در دوران معاصر در سوفیا
- بررسی ابعاد شخصیتی آیت الله احمد بهشتی در سوفیا
- بررسی تحقق امکان اسلامی سازی علوم انسانی در سوفیا
- بررسی اندیشه های آیت الله مصباح یزدی در سوفیا
- بررسی وضعیت پژوهش های فلسفی و آینده آنها در ایران در برنامه سوفیا
- بررسی اندیشه ها و آراء فلسفی علامه سید رضی شیرازی در سوفیا
- بررسی اندیشه های علی شریعتی در سوفیا
- بررسی اندیشه و سلوک آیت الله شاه آبادی در سوفیا
- بررسی نگاه فلسفی علامه طباطبایی در سوفیا
- بررسی اندیشه های علامه محمد تقی جعفری در سوفیا
- دیدگاه های علامه حسن زاده آملی درباره ریاضیات ، نجوم و هیئت در سوفیا
- مشروح برنامه سوفیا در بررسی آراء علامه حسن زاده آملی
- برنامه چالشی و فلسفی سوفیا پیرامون مکتب تفکیک
- انقلابی بودن مهم نیست انقلابی ماندن مهم است
- بررسی جایگاه سقراط در فلسفه و روزگار امروز
- ضرورت پرداختن به گفتگو در فلسفه و علوم انسانی
- حدود تأویل قرآن باید هماره مدنظر باشد
- چرا سعدی شیرازی فیلسوف زندگی است ؟
- عطار نیشابوری؛ پدر قصه گویی عرفانی است
- گزارش برنامه سوفیا در بزرگداشت آیت الله علامه محمد تقی جعفری
- اندیشه های آیت الله سید عبدالله فاطمی نیا در سوفیا
- اجتهاد فلسفی کارکرد مهم آیت الله مصطفوی بود