جمهوریت ؛ سیما پروانه گهر ؛ با درگذشت محمد تقی مصباح یزدی ضلع سوم مثلث آیات ثلاث رو به خاموشی رفت. درگذشت او به فاصله اندکی پس از درگذشت محمد یزدی که در کنار نام مهدوی کنی ، «آیات ثلاث» در جریان تصمیمگیریهای سیاسی اصولگرایان بودند حکایت از تغییر زمین بازی در اردوگاه جناح اصولگرا دارد .
حالا از آیات ثلاث تنها نامشان باقیمانده است ؛ جامعه روحانیت مبارز، جامعه مدرسین و جبهه پایداری، سعی در حفظ شاهرگهای سیاسی و تداوم جایگاه هایشان بعد از فوت پدران معنوی یا دبیرکل های خود دارند.
با حذف سومین ضلع این مثلث ، بدون شک ارتباطات اصولگرایی در جهت وحدت تغییرات سطح و زاویه ای جدی خواهد داشت.
شیخوخیت به مفهومی تاریخی بدل می شود که روزگاری در اردوگاه اصولگرایان با نام هایی همچون مهدوی کنی ، محمد یزدی و مصباح یزدی و یا مثلث ثلاث تعبیر می شده اما حالا دیگر یادگاریها و خاطراتش بیش از کاربردش است. از این پس، روحانیون نسل بعد از روحانیون معمر و استخوان دار هستند که میخواهند نقش شیخوخیت را بر عهده بگیرند ، غافل از آن که زاده روزهای مقارن انقلاب یا دهه های ۴۰ و ۵۰ هستند و نام و آوازه ای بلند در دفتر انقلاب ندارند و به همین دلیل طبیعتا نمی توان نام آن ها را جایگزین اسامی کرد که در دهه ۴۰ زندان رفته اند ، در نجف و قم پای درس بزرگان نشسته اند و عکس هایی در کنار امام خمینی و مسئولان و روحانیون برجسته صدر انقلاب دارند . طبیعتا به دلیل فقدان این قدمت، حرف شنوی از آنها نیز به مراتب کمتراست و تفاوت ها نیز مشهود است
مساله در همین تفاوت است ؛ قدرت کماکان از نسل اول روحانیون سنتی به نسل بعدی منتقل شده است اما طبیعتا روحانیون جدید در نگاه جامعه و خود اصولگرایان، جایگاه نسل پیشین را ندارند . دورانی از حرمت و قدرت که یک به یک چراغ هایش خاموش میشود؛ حلقه قدرت به نسل بعد منتقل شده ، هاله حرمت اما همراه با نسل اول باقی میماند
علاوه بر این مباحث، مصباح یزدی از یک جهت نیز از بسیاری از روحانیون هم عصر خود متمایز است. او حلقه مشترک بین دو گروه از روحانیت بود که شاید در ظاهر در تعارض با هم نباشند اما در باطن یافتن تشابههای سیاسی و رفتاری در قبال مثال حکومتی و حوزوی در بین آنها کار سادهای نیست؛ روحانیت سنتی و روحانیت انقلابی . آیتالله مصباح یزدی برخواسته از روحانیت سنتی بود اما در سکوت یا در صدا، از رفتارها و تصمیمات روحانیت انقلابی حمایت میکرد ؛ خصوصیتی که جایگاه او را در کسوت ایدئولوگ جبهه پایداری تثبیت میکرد و البته جریان عدالتخواه نیز به خاطر همین شاخصه کمتر او را آماج انتقادات خود قرار دادهاند. چهرهای که در عین اینکه مراد شاگردانش در موسسه امام خمینی به عنوان حوزه علمیه ای متفاوت که با متدهای روز اداره می شد بود ، از حرکت های انقلابی دهه ۷۰ تا ۹۰ نیز حمایت میکرد کما این که اتاق فکر حمله به علی لاریجانی در حرم حضرت معصومه و یا تهدید حسن روحانی به استخر فرح به مریدان و هواخواهانش می رسید.
علاوه بر این مصباح منتقد بخشی از روحانیت در حوزه نیز بود ؛ جریانی که شاگردان طراز اول او همچون محمود نبویان از آنها به عنوان «سکولارهای حوزه» یاد میکند. حالا با درگذشت مصباح یزدی جبهه پایداری نیز وارد عصر جدید می شود ؛ عصری که بسیاری از رفتارها و تصمیماتش خارج از سایه و نام مصباح یزدی با چالش های جدی رو به رو می شود؛ چالش مقبولیت و تبعیت.