به گزارش جمهوریت ، یکشنبه ۱۱ خرداد، حسن توفیق (بزرگترین برادر خانواده توفیق) درگذشت. او از مدیران مسئول نشریه طنز توفیق و بزرگترین برادر از برادران توفیق بود که دوره سوم این مجله را منتشر کردند.
عباس توفیق برادر حسن توفیق در روزنامه شرق (سهشنبه ۲۷ خرداد) یادداشتی نوشته است که واقعا ناراحت کننده است، او نوشت:
«هفته گذشته با کمال تأسف جنازه شادروان حسن توفیق، مدیر روزنامه نیمقرنی توفیق را به دستور شورای شهر تهران در قطعه نامآوران در یکسوم یک قبر دفن کردند! آیا بزرگان این سرزمین پهناور حق ندارند حتی در «یک متر در دو متر» خاک وطنشان بیارامند؟ آیا سهمشان از خاک وطن فقط «یک متر در ۳۰ سانتیمتر» است؟
هفته گذشته در اعتراض به این عمل به شورای شهر تهران نوشتم: «خواهشمند است برای رفع این ناروایی دستور فرمایید آرامگاه مستقلی به ایشان اختصاص داده شود، چون در صورت عدم موافقت مجبور خواهیم بود به احترام برادرم، جنازه ایشان را به آرامگاهی مستقل، در جایی دیگر منتقل گردانیم. تا انجام یکی از این دو کار مستدعی است دستور عاجل صادر فرمایید از دفن جنازه دیگری بر روی جنازه شادروان حسن توفیق خودداری نمایند».
متأسفانه نهتنها به این نامه جوابی ندادند و به این تقاضا وقعی ننهادند، بلکه: سریعا نفر سومی را هم روی ایشان دفن کردند!
[…] این عمل نهتنها خلاف اخلاق بلکه خلاف قانون هم هست. در هیچجای دنیا روی جنازه هیچکس بدون وصیت متوفی یا اجازه ورثهاش جنازه کس دیگری را دفن نمیکنند.
[…] احترام چنین مکانها و شأن چنان بزرگانی را که در آنجا آرمیدهاند همیشه باید حفظ کرد. مقامات هر کشوری وظیفه پاسداری از حرمت مزار مشاهیر آن کشور را برعهده دارند نه عمل خلاف آن را.
آیا فرهنگ و ادب و هنر این سرزمین تا این حد برای گروهی بیارج و بدون قدر شده است؟… آیا به نظر شورای شهر تهران اینچنین است رسم بزرگداشت نامآوران و هنرمندان ایران؟… شورای شهر تهران چگونه بیحرمتی به نامآوران و هنرمندان در «قطعه نامآوران و هنرمندان» را توجیه میکند؟»
حال که خود را در موقعیت عباس توفیق قرار میدهم و از منظر او نگاه میکنم واقعا تکان دهنده است، در آرامگاه برادرت که همین چند روز قبل او را دفن کردهاند یک نفر دیگر هم بر روی آن دفن کرده باشند! آن هم در فاصله چند روز!
«برآیند خواسته ناخواسته» یک پدیده در جامعه بشری است به این معنا که یک اتفاقی به نیتی مشخص تعریف میشود اما در گذر زمان یا تغییر در شکل اجرای آن به مولفهای علیه یا متضاد آن خواست اولیه تبدیل میشود. مصداق بارز جمله: چه میخواستیم ، چی شد؟
انگار حال در مورد هنرمندان قدیمی یا افراد شاخص و مطرح گذشته که در زمان حاضر، برای اکثریت جامعه زیاد شناخته شده نیستند به چنین عارضهای دچار شدهایم و متاسفانه فقط از سر اجبار یا برای رفع تکلیف آنها را در قطعه نامآوران دفن میکنند!
خاکسپاری اشخاص مطرح در چنین قطعاتی علاوه بر نوع زندگی و ویژگیهای آن شخص مرحوم، میراثی قابل احترام برای خانواده او هم هست ولی اگر منجر به چنین موقعیت بغرنج و ناراحت کنندهای شود، تاسفبار است.
وجود قطعه نامآوران و هنرمندان در بهشت زهرا ادای احترامی معنوی به شخص متوفی و خانواده اوست و یادگاری برای زنده نگه داشتن یاد و خاطره آن شخص برجسته، اما اگر قرار است این ادای احترام به شکل رفع تکلیف و از سرناچاری باشد همان بهتر که اجرا نشود.
آیا واقعا نیازی هست که با شرم و ناراحتی توصیه کنم: لطفا احترام این بزرگان و خانواده آنها را نگه دارید، هم در زمان زنده بودنشان و هم بعد از آن!