جمهوریت–حجت کاظمی نوشت:
«مست عشق» ساخته حسن فتحی در مجموع اثر قابل قبولی است. نخستین کوشش برای تصویری کردن آنچه تاکنون پیرامون شمس، مولانا، خانواده، شاگردان و قونیه قرن هفتم در لابلای کتابها پنهان بوده دشواریهای زیادی دارد. این سختی برای سینمایی که عنصر همیشه حاضر در آن ضعف مالی و هزار مشکل دیگر است؛ بیشتر هم هست. گرچه فیلم در حال و هوای صنعت فیلم-سریالسازی تاریخی ترکیه ساخته شده است؛ ولی تاختن بیمحابا به چنین کوششهایی راه را بر تلاشهای بعدی میبندد. به خصوص که سالهاست آرزوی ساخته شدن آثاری پیرامون مفاخر فرهنگیمان را داریم. استقبال خوب عموم از فیلم این امید را ایجاد میکند که دیگران نیز قدم در مسیر بگذارند، لحن و فضاسازی مختص سینمای ایران را شکل بدهند و خاطر ایرانیان را از تصویر قلههای فرهنگیمان سرشار کنند.
اما یک نکته را باید در حاشیه افزود.
حسن فتحی و فیلمنامهنویس او (فرهاد توحیدی) کوشیدهاند تا تصویری مطابق ذائقه ایرانی (ترکیهای) از شمس و مولانا ارائه بدهند: کامل، بینقص و غرق در عوالم معنوی. هنوز برای ایرانیان دشوار است تا به بزرگان خود به عنوان انسانهایی نگاه کنند که در عین عظمت فرهنگی و مقام والای معنوی دارای ضعفهای انسانی و خطاهای بزرگی هم هستند. به همین خاطر است که سازندگان با تحریف ماجرای تراژیک کیمیا خاتون و نحوه رفتار ظالمانه شمس (و مولانا) با وی ترجیح دادهاند رابطه آنها را تبدیل به داستانی عاشقانه کنند که مقدمه حرکتی به سوی عالم معناست. غافل از آنکه خود شمس در «مقالات» تاکید دارد که در کنار «نغزی» دارای «زشتی» است و تمامیت او با دیدن این دو سویه آشکار میشود.«مرا جمالی هست و زشتی هست. جمال مرا مولانا دیده بود، زشتی مرا ندیده بود. این بار نفاق نمیکنم و زشتی میکنم تا تمام مرا ببیند: نغزی مرا و زشتی مرا» (گزیده مقالات شمس تبریزی. به انتخاب محمد علی موحد. تهران. ۱۳۷۵٫ ص ۲۹).
تصور عمومی ایرانیان این است که وقتی از خطاها، ضعفها و جنبههای تاریک بزرگان سخن گفته شود به آنها «توهین» شده است. در این نگاه پاسداشت بزرگان مستلزم دستکاری (روتوش) چهره واقعی آنان و آرمانی ساختن این تصویر است.
از نظر من عمق یافتن روایت تصویری از زندگانی بزرگان مستلزم دیدن آنها به مثابه انسان، عبور از ارائه تصاویر یکسویه و نشان دادن «نغزی» و «زشتی» و نیز عظمت فراانسانی در کنار ضعفهای انسانی آنان در کنار یکدیگر است. به امید دیدن آن روایتها.